قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته
مصطفی امینی «بیدار»

مالک و مدیرعامل هلدینگ بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول:
1- آژانس خبری بین المللی ایصال نیوز
2- ماهنامه اقتصادی سیاسی نهضت
3- آژانس خبری محلی نجف آباد نگار

مالک و مدیرعامل شرکت‌های:
1- بهساز قامتان بیدار
2- جوانه سبز رها
3- آسمان خراشان بیدار
4- داده کاوان ژرف اندیش
5- مرکز کارآفرینی و شتابدهنده بیدار
6- مرکز فنی ارتوپدی بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول انتشارات قلم شکسته
صاحب امتیاز و مدیرمسئول کانون آگهی و تبلیغات ارمغان نو

کارآفرین و فعال اقتصادی بخش خصوصی
شاعر، نویسنده و مترجم
یک علامه ای در ابتدای مسیر زندگی

دانشجو و دانش آموخته در رشته های
1- جامعه شناسی
2-روانشناسی
3- روزنامه نگاری
4- مطالعات فرهنگی و رسانه
5-حقوق

ایمیل: mostafaamini1990@gmail.com
نویسندگان

دلدار به دیدارم آمد. و دلم بدو مایل بود. گفتمش مرا بوسه ای ده! گفت: بستان! و مترس!

"کشکول"

۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۴:۴۱
مصطفی امینی

ایاز، غلام شاه محمود غزنوی (پادشاه ایران)، در آغاز چوپان بود. وقتی در دربار سلطان محمود به مقام و منصب دولتی رسید، چارق و پوستین دوران فقر و غلامی خود را به دیوار اتاقش آویزان کرده بود و هر روز صبح، اول به آن اتاق می‌رفت و به آنها نگاه می‌کرد و از بدبختی و فقر خود یاد می‌‌آورد و سپس به دربار می‌رفت. 
او قفل سنگینی بر در اتاق می‌بست. 
درباریان حسود که به او بدبین بودند خیال کردند که ایاز در این اتاق گنج و پول پنهان کرده و به هیچ کس نشان نمی‌دهد. به شاه خبر دادند که ایاز طلاهای دربار را در اتاقی برای خودش جمع و پنهان می‌کند. 
سلطان می‌دانست که ایاز مرد وفادار و درستکاری است. اما گفت: وقتی ایاز در اتاقش نباشد بروید و همه طلاها و پولها را برای خود بردارید.
نیمه شب، سی نفر با مشعل‌های روشن در دست به اتاق ایاز رفتند. با شتاب و حرص قفل را شکستند و وارد اتاق شدند. اما هرچه گشتند چیزی نیافتند. فقط یک جفت چارق کهنه و یک دست لباس پاره آنجا از دیوار آویزان بود. 
آنها خیلی ترسیدند، چون پیش سلطان دروغزده می‌شدند.
وقتی پیش شاه آمدند شاه گفت: چرا دست خالی آمدید؟ گنجها کجاست؟ آنها سرهای خود را پایین انداختند و معذرت خواهی کردند.
سلطان گفت: من ایاز را خوب می‌شناسم او مرد راست و درستی است. آن چارق و پوستین کهنه را هر روز نگاه می‌کند تا به مقام خود مغرور نشود. و گذشته اش را همیشه به یاد بیاورد.

۱۲ آبان ۹۳ ، ۱۵:۵۲
مصطفی امینی

بادیه نشینی نماز خویش تخفیف داد و او را بر آن نکوهیدند. 
گفت: بستانکار، بخشنده است.

"کشکول"

۱۲ آبان ۹۳ ، ۱۵:۳۵
مصطفی امینی

زنی بیابان نشین را گفتند: از کجا زندگی گذرانید؟ 
گفت: اگر از آنجا که دانیم گذران نکنیم، زنده نمانیم.

"کشکول"

۱۲ آبان ۹۳ ، ۱۵:۲۹
مصطفی امینی

به نام خدا 

شرح درس ارتباطات تصویری دکتر یاسینی، به پیوست ارائه می شود

امیدوارم در امتحانات موفق باشید. 

ضمناً ، در صورت نمایش خطا هنگام مشاهدۀ فایل، نرم افزار adobe reader رایانه خود را از طریق لینک زیر ، به ورژن نهایی ارتقاء دهید.

لینک دانلود نرم افزار : http://p30download.com/fa/entry/11922 

خوشحال می شوم انتقادات و پیشنهادات شما را مطالعه کنم. 

با احترام 

مصطفی 

مصطفی امینی

با سلام خدمت دوستان هم دانشگاهی 

به دلیل اینکه تهیۀ کتاب مربوط به درس "مبانی تاریخ اجتماعی در ایران" دکتر میرسندسی، با مشکلاتی مواجه است،

لینک فایل اسکن شدۀ بخش های امتحانی کتاب، به پیوست ارائه می شود.

"موقت"

با احترام

مصطفی امینی

به نام خدا 

شرح درس دانشجویی "مبانی تاریخ اجتماعی در ایران" که توسط استاد محترم "دکتر میرسندسی" تدریس شده است ، به پیوست ارائه می شود

امیدوارم در امتحانات موفق باشید. 

ضمناً ، در صورت نمایش خطا هنگام مشاهدۀ فایل، نرم افزار adobe reader رایانه خود را از طریق لینک زیر ، به ورژن نهایی ارتقاء دهید.

لینک دانلود نرم افزار : http://p30download.com/fa/entry/11922 

خوشحال می شوم انتقادات و پیشنهادات شما را مطالعه کنم. 

با احترام 

مصطفی 

مصطفی امینی