قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته
مصطفی امینی «بیدار»

مالک و مدیرعامل هلدینگ بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول:
1- آژانس خبری بین المللی ایصال نیوز
2- ماهنامه اقتصادی سیاسی نهضت
3- آژانس خبری محلی نجف آباد نگار

مالک و مدیرعامل شرکت‌های:
1- بهساز قامتان بیدار
2- جوانه سبز رها
3- آسمان خراشان بیدار
4- داده کاوان ژرف اندیش
5- مرکز کارآفرینی و شتابدهنده بیدار
6- مرکز فنی ارتوپدی بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول انتشارات قلم شکسته
صاحب امتیاز و مدیرمسئول کانون آگهی و تبلیغات ارمغان نو

کارآفرین و فعال اقتصادی بخش خصوصی
شاعر، نویسنده و مترجم
یک علامه ای در ابتدای مسیر زندگی

دانشجو و دانش آموخته در رشته های
1- جامعه شناسی
2-روانشناسی
3- روزنامه نگاری
4- مطالعات فرهنگی و رسانه
5-حقوق

ایمیل: mostafaamini1990@gmail.com
نویسندگان

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

منع تصویر کرده اند
خورشید را 
ابرهایی 
که حایل 
اهل زمین و آسمانند. 

(با احترام - م.ا) 

۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۲۵
مصطفی امینی

هزاره هاست 
که برایت می سوزم 
و در غم هجر تو 
ذره ذره آب می شوم 
و تو 
دورا دور
به دورم می گردی 
دهشتناک تر از این بیداد 
هم می شناسی؟
برق نگاهت پیداست 
دریافته ام
دوستم داری 
انکار مکن 
می بینی که اسیرم 
نای آمدن ندارم 
تو بیا
مهراس 
بگذار به آغوش هم برسیم
حتی اگر تاوانش 
ویرانی منظومه ای باشد...

(مصطفی امینی)

۲۵ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۰۰
مصطفی امینی

باور کن 
کاملی 
مثل ماه 
تقصیر زمانه است 
که گاه گاهی 
فقط 
هلال ابروهایت را 
می بینم
مرا ببخش...

(مصطفی امینی)

۲۵ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۵۹
مصطفی امینی

الهی!
کدام زبان به ستایش تو رسد؟ 
کدام خرد صفت تو برتابد؟ 
کدام شکر با نیکوکاری تو برابر آید؟ 
کدام بنده به گزاردِ عبادت تو رسد؟ 
الهی! 
از ما، هر که را بینی، معیوب بینی. 
هر کردار که بینی همه با تقصیر بینی. 
با اینهمه، 
نه باران بر می بازایستد. نه جز گُلِ کَرَم می روید! 
چون با دشمن به سخط به چندین بَری، 
پس سود پسندیدگان را چه اندازه، 
و آیین محبّان را چه پایان؟ 
مقام عارفان را چه حد، 
و شادی دوستان را چه کران؟ 
(خواجه عبدالله انصاری)

۲۵ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۵۳
مصطفی امینی

1- هفده برابر شدن درآمدهای نفتی در سال 1353 نسبت به سال 1349، و تلاش حکومت برای "تبدیل درآمدهای نفتی به قدرت خرید در داخل کشور"، منجر به رشد و حجیم شدن طبقه متوسط شد. هر چه از سال 1340 به سال 1356 نزدیکتر می شویم، طبقه سه در ایران نحیفتر و طبقه دو، فربه تر می شود. از منظر مازلو، تبدیل طبقه متوسط به اکثریت و یا یک اقلیت نیرومند در یک جامعه منجر به تغییرات گسترده سیاسی و اجتماعی می شود. طبقه جدید یک سری مطالبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی دارد که تغییر در ساخت سیاسی را اجتناب ناپذیر می کند.

2- می توان ایران اواخر حکومت محمدرضا پهلوی را، "جامعۀ نیمه بسته" قلمداد کرد، جامعه ای که ارتقاء جایگاه طبقاتی به بالاترین طیف طبقۀ یک، تقریباً غیر ممکن بود، امّا می شد از طبقۀ سه به طبقۀ دو و از طبقۀ دو به طیف پایین و میانه طبقۀ یک، عزیمت کرد.

3- حجیم شدن طبقه دو و حرکت جامعه ایران به سمت یک جامعه نیمه باز، از مشخصات عمده جامعه ایران از سال 1345 تا سال 1357 می باشد.

4- جامعه ایران با گذار از حالت بسته به نیمه بسته، در اندیشۀ جامعۀ باز، "بازی جامعۀ نیمه باز" می کرد.

5- تعارضات اجتماعی بسیار، بواسطه ایجاد مولفه های مدرنیسم در محیط سنّت، مشهود بود.

6- انسداد سیاسی مهمترین عامل سقوط شاه بود. جامعه احساس می کرد نمی تواند به طرق مسالمت آمیز به اهداف خود دست یابد. شاه نیز، یکی پس از دیگری، راه های مسالمت آمیز ایجاد تغییر در ساخت سیاسی را مسدود می کرد. کار به انحلال احزاب فرمایشی ایران نوین و مردم نیز رسید و "کشور ، تک حزبی" اعلام شد. مخالفین می توانستند با گرفتن پاسپورت، از کشور، خارج شوند. 
...

نتیجه: 
ساخت سیاسی نمی تواند، دموکراتیک تر از ساخت اجتماعی باشد و اگر چه در اواخر حکومت شاه، ساخت اجتماعی دموکراتیک تر از ساخت سیاسی بود، امّا اصلاح ساخت سیاسی نمی توانست آنقدر عمق و امتداد یابد تا از ساخت اجتماعی دموکراتیک تر گردد. شرایط اجتماعی تنها می طلبید، جامعه باز تر و دموکراتیک تر اداره شود. "مهمترین عامل سقوط شاه، تحول ساخت اجتماعی و عدم درک نظام در انطباق ساخت سیاسی با آن میزان از تحول بود، امّا در باب عمق این تحول نباید دچار اغراق شد."

پ.ن1: برداشت از "بحرانهای اقتصاد ایران و راهکارهای برون رفت از آن، دکتر ادیب". صص 65-62
پ.ن2: البته، حقیر، معتقدم، یکی از مهمترین عوامل سقوط شاه، ارادۀ ایالات متحده آمریکا و بطور کلی، غرب و شرق، به تغییر ساختاری در ایران بود. به هر حال سیب رسیده ای بود، که هر یک می خواستند آن را گاز بزنند، درخت به ثمر رسیده، باغبان احتیاج نداشت، باید محصول برداشت می شد، درخت، بریده شده و چوب آن به کارخانه فرستاده می شد و باغ نیز تخریب. البته "آیت الله خمینی" با درک حقیقت، توانست با زرنگی تمام،باغ را در جهت اهداف مدّ نظر، هدایت کند و خدمت بزرگی به تاریخ نماید که البته آیندگان قضاوت صحیح تری خواهند داشت، بهتر او را خواهند شناخت و قدر دان زحماتش خواهند بود.
پ.ن3: الله اعلم.

۲۲ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۵۷
مصطفی امینی

در سالهای اخیر و در ایّام سالگرد انقلاب 57 ایران، به منظور تخریب وجهۀ علمای مبارز و آگاه و آزادۀ تشیع در آن زمان، گفته می شود، انقلاب 57، توطئۀ علمای شیعه و قدرتهای جهانی بود. متأسفانه، ناکارآمدیهای موجود سبب شده است، این اندیشه بیش از پیش برجسته شود و شاید یکی از دلایل آن زخمی بوده باشد که آیت الله خمینی بر پیکر استعمار وارد ساخت. لازم است به منظور رفع این قبیل گزارشات قابل ذکر تاریخی، مسئولین کشور و علمای دین، به تبیین بیشتر در این خصوص بپردازند و توضیح دهند.
--- 
در صفحۀ 110 کتاب «جستارهایی دربارۀ تئوری توطئه در ایران»، در این خصوص آمده است: 
( یکی از مضامین توهم توطئه که محبوبیت خاص دارد، آن است که گویا « از آغاز قرن چهارم هجری، یعنی بلافاصله پس از غیبت امام دوازدهم (عج)، بزرگترین توطئه تاریخ ایران و شاید هم دراز عمرترین توطئه تاریخ جهان، در عالم تشیع آغاز شده و تا به امروز یعنی نخستین سالیان قرن پانزدهم هجری، همچنان ادامه یافته است.» هدف این توطئه مسخ تشیع واقعی بوده است. برای نیل به این هدف، اتّحاد نا مقدسی میان اربابان زر، یعنی ثروتمندان بازاری و مالکان ارضی و اربابان زور، یعنی دولت مردان و عاملان روحانی نما پدید آمد، که نویسنده آن را اولین سرمایه گذاری تاریخی نامیده است. دومین سرمایه گذاری تاریخی با تقسیم وجوه موقوف هند، در میان روحانیت شیعه تحقق پیدا می کند و همچون اهرمی در دست بیگانگان و دست پنهان انگلستان قرار می گیرد. امّا سرمایه گذاری سوم، تشکیل یک کنسرسیوم بین المللی است برای راه اندازی انقلاب اسلامی در ایران: «این بار سرمایه گذاری چند ملیّتی بود. شرکت های بزرگ نفتی، و عمو سام و اینتلیجنس سرویس و رفقا؟ و موساد و همه در آن شرکت کرده بودند و با اتکا به این پشتوانۀ محکم بود که روحانیت مبارز با کارگردانی سپاه چند صد هزار نفری ذاکران حسین، قدرت ظلمانی هزار ساله اش را برای فرو ریختن بنیادی یک جامعه و یک فرهنگ کهن به کار گرفت - پاسخهایی به پرسشهای هزارساله، شجاع الدین شفا، پاریس 62، صص 90-58 )

۲۱ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۵۶
مصطفی امینی

محمدبن حاطب روایت می کند که روزی در مسجد کوفه، نزدیک امیرالمومنین علی رفتم و عثمان در حیات بود و خلیفه بود. 
گفتم: « یا امیر المومنین، من به مکه خواهم رفت و اگر مردمان از من سؤال کنند که علی چه می گوید در حق امیرالمومنین عثمان، من چه جواب دهم؟ » 
گوید: امیرالمومنین علی، در محراب نشسته بود و تکیه کرده، راست بنشست و گفت:
« یا ابن حاطبا، مرا از حال برادرم عثمان، چه پرسی؟ به خدای امید دارم که من و برادرم عثمان، فردای قیامت از آن جماعت باشیم که خدای فرموده است: "و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخوانا علی سرر متقابلین". والله که عثمان، عاقل تر و شرمگن تر و پارساتر ما بود، و بر تو باد ای پسر حاطب که هر که را بینی از لفظ من این خبر با وی بگوی، تا بر صدق مصافات میان من و وی واقف باشد.» 
پ.ن: برداشت از جوامع الحکایات. تاریخ ایران و اسلام. ص223

۰۷ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۵۵
مصطفی امینی