قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته
مصطفی امینی «بیدار»

مالک و مدیرعامل هلدینگ بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول:
1- آژانس خبری بین المللی ایصال نیوز
2- ماهنامه اقتصادی سیاسی نهضت
3- آژانس خبری محلی نجف آباد نگار

مالک و مدیرعامل شرکت‌های:
1- بهساز قامتان بیدار
2- جوانه سبز رها
3- آسمان خراشان بیدار
4- داده کاوان ژرف اندیش
5- مرکز کارآفرینی و شتابدهنده بیدار
6- مرکز فنی ارتوپدی بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول انتشارات قلم شکسته
صاحب امتیاز و مدیرمسئول کانون آگهی و تبلیغات ارمغان نو

کارآفرین و فعال اقتصادی بخش خصوصی
شاعر، نویسنده و مترجم
یک علامه ای در ابتدای مسیر زندگی

دانشجو و دانش آموخته در رشته های
1- جامعه شناسی
2-روانشناسی
3- روزنامه نگاری
4- مطالعات فرهنگی و رسانه
5-حقوق

ایمیل: mostafaamini1990@gmail.com
نویسندگان

الهی! 
هر چه مرا از دنیا نصیب است، به کافران ده! 
و آنچه مرا از عقبی نصیب است، به مؤمنان ده! 
مرا در این جهان، یاد و نام تو بس! 
و در آن جهان، دیدار و سلام تو بس! 
(خواجه عبدالله)

۳۰ آذر ۹۳ ، ۱۵:۳۱
مصطفی امینی

در صفحه ی شطرنج سیاست، شاه هم که باشی، بخواهی یا نخواهی، مهره ای!

به سیاست ها و سیاستمداران آمریکایی باید احترام گذاشت؛ آنان آموخته اند برتریشان را در عمل، نشان دهند و نه در شعار. 
---
نیمه ی پر لیوان، آنکه، نفت محدوده ی 50 دلاری و کمتر از آن، شانس یک توافق هسته ای (برد- برد) نه چندان پایدار را افزایش می دهد. 
اوباما به این برگ برنده دست کم تا انتخابات آتی که از منظر عقلا، رقابتی کاملا زنانه خواهد بود، نیازمند است. 
رئیس جمهور روحانی نیز، برای همراه نمودن بیشتر مجلس با خود از طریق چینش مطلوب کرسی ها (احتمالا بیشتر مجلسی تخصصی و کمتر سیاسی)، کنش عقلانی با محوریت مسئله ی هسته ای را، همچنان در دستور کار خود، نگه خواهد داشت.
---
خوش بینانه آنکه، علیرغم دشوار شدن شرایط در ماه های آتی، سال پیش رو سال موفقی خواهد بود. 
سیاستمداران ایرانی، باید با تمهیدات مبتکرانه، تصور امکان سرنگونی نظام سیاسی ایران را، در ماه های آتی و با توجّه به ناگواری شرایط، از ذهن رئیس جمهور اوباما و مشاورانش، همچنان دور نگاه دارند.
در غیر اینصورت، نیمه ی خالی لیوان، چشمگیر تر خواهد شد! 
--- 
یادمان باشد که در سالهای اخیر، تا کنون، قریب به 80 درصد وقایع در منطقه و جهان، مطابق منویّات سرکرده ها، بوقوع پیوسته است. 
اقتدارهای منطقه ای که یادتان هست، حالا آشفتگی و ناامنی سرمایه گذاری را بنگرید! 
بحران اقتصادی که یادتان هست؛ حالا پادشاهی دلار را مد نظر قرار دهید!
سکون اقتصادی و حرکت سرمایه که یادتان هست؛ حالا ذوق زدگی سرمایه ها برای حضور در بازارهای اروپایی و آمریکایی را در نظر بگیرید!
حرکت در حال توسعه ای ها به سمت صنایع ملّی نوظهور را که یادتان هست؛ حالا نابودی این صنایع در عصر جهانی شدن و تبدیل این موقعیت ها، به بازارهای مصرف و سرزمین های هدف را در نظر بگیرید!
پر واضح است که علیرغم هیاهوها، دیگران در موضع انفعالی محض قرار دارند! 
روسیه نیز احتمالا به زودی کوتاه بیاید، سابقه اش گواه این مسئله است، شاید چرخشی به سمت عربستان و ترکیه در منطقه و لبخندی پشت پرده به ایالات متّحده! 
و... 
---
ایران باید بیش از پیش خودش را آماده کند! 
مهره های منطقه ای، دل خوشی از سربازهای های ایرانی ندارند! 
وزیر باید همچنان به ترمیم چهره بپردازد. 
سربازان را همچنان باید در میدان نگاه داشت، کمک کنید تا سربازان قلعه شوند، یا فیل، یا اسب، امّا آنان را هرگز ترغیب به وزیر شدن نکنید، دستشان ییش از حد باز بشود، خراب می کنند.
حالا هنر این است که هوشمندانه و با تمهیدی همچون (راز سر به مهر) و با تداوم دیپلماسی خنده، بازی را به هم زد (نه مهره ها را به هم زد بلکه شاخ به شاخ شدن ها را تغییر موضع داد) ، لیکن ریسک آن بالاست، توصیه نمی شود. اگر ابزارش را به دست آوردید، در به هم زدن بازی، لحظه ای درنگ نکنید. یادتان باشد، هیاهو و جنجال نکنید. آرام. با خنده و محترمانه. خیلی با کلاس. از این بازی، بوی کیش و مات به مشام می رسد مراقب باشید.
به جامعه ی مدنی، بدبینانه و متوهمانه نگاه نکنید. آنها می توانند نیروهای کمکی خوبی باشند. تنفس بیشتر آنها، تجویز می شود. تنگ نظری نکنید. 
---
آیا شما نیز موافقید که غول های جهانی، بازی گردان تحولات جهانی هستند؟ 
دست های پشت پرده ای که عروسک ها را مطابق میلشان می گردانند! 
---
آری؛ در صفحه ی شطرنج سیاست، شاه هم که باشی، بخواهی یا نخواهی، مهره ای!
خیلی که تلاش کنی، می شوی شطرنج باز، مهره گردان، پشت پرده! 
به شدت نیز موافقم که هنر این است که باشگاه شطرنج ایجاد کنی، کارخانه ی مهره سازی تأسیس کنی و قواعد بازی را وضع کنی! 
از منظر من نیز، نه مهره ها و نه بازیکنان، بلکه باشگاه دارانِ خودکفایند که شایسته ی تمجید و احترامند

۲۹ آذر ۹۳ ، ۱۷:۰۲
مصطفی امینی

تا بود زلف تو اسباب پریشانی ما
رو به سامان ننهد بی سر و سامانی ما

نه تو رحم آوری و نی اجل آید ما را
از دل سخت تو فریاد و گران جانی ما

دید هر کس رخ تو واله و حیران تو شد
نه همین حسن تو شد باعث حیرانی ما

ز آستین اشک بیفزود و ز دامان بگذشت
آه از این سیل که دارد سر ویرانی ما

همچو خورشید عیان است که در ملک جهان
مهوشی نیست چو دلدار صفاهانی ما

کافری سخت شد از سستی ما در ره دین
سبب رونق کفر است مسلمانی ما

روز محشر چو سر از خاک لحد برداریم
نام نیکوی تو نقش است به پیشانی ما

نبرد صرفه یقین روز جزا ای زاهد
زهد فاش تو ز می خوردن پنهانی ما

ما "صغیر" از پی زاهد سوی مسجد نرویم
مسجد ارزانی او، میکده ارزانی ما

(استاد صغیر اصفهانی)

۲۹ آذر ۹۳ ، ۱۶:۵۹
مصطفی امینی

خوانده ایم که کنفسیوس می گوید:

«مردی که دارای عزمی نیرومند و اخلاقی متین است، هرگز فضیلت اخلاقی خود را فدای هوس های زندگی نمی کند. آری مردانی در این جهان زندگی کرده اند که برای تکمیل و حفظ فضایل اخلاقی، جسم و جان خود را فدا ساخته اند»

از پدیده های اربعین 1436، اینکه، جمعی از دوستان، نزدیکی های کربلا، عطای زیارت حسین را به لقایش بخشیده اند!

واقعیت آنکه، جماعتی از دوستان که عازم سفر کربلا شده بودند تا مراسم اربعین را آنجا باشند، اربعین نشده بازگشته اند.

با تعجب، از ایشان، علّت را جویا شدم.

ظاهرا از انبوهی جمعیت و نبود امکانات نظافت و سرویس دهی و خبر انفجار، شکوه داشتند و دلیل عدم زیارت را اینها می دانستند.

با کنایه و به خنده، ایشان را گفتم:

( باز به خودم که ادعایی ندارم، آخر امام حسین، آن سال، از امثال شما ها رو دست خورد، گفتند هستیم و وقت حادثه نبودند! )

 
میان نخواستن و نگذاشتن فاصله بسیار است...
می گفتند: خیلی ها بازگشته اند؛ احتمالا، فردا، پس فردا، اخبارش را خواهید شنید 
با این همه خیلی ها هم مانده اند و رنج سفر به جان خریده اند. 
به احتمال 40،30 درصد، اگر در این زمان، حسین بود، تنها نمی ماند. 

و امّا سوالی که پیش می آید این است که: آیا برای یاری حسین(ع)، عزیمت به کربلا، ضرورت دارد؟

پاسخ این است که: 

اگر مصاف، کربلا باشد و ما نیز قول مساعدت و همراهی داده باشیم، آری، الزام به کوچ به کربلا است و در غیر اینصورت الزامی نیست و حتی می توان عرض کربلا را به وسعت عرض، گسترش داد و در جست و جوی عاشوراهای با حسین و بی حسین بود، یا خود حسین شد یا همراه حسین بود.

سوال دیگر این است، که چگونه می توان، حسین را تنها پنداشت درصورتیکه، انسان های تنها، در گمنامی وصف ناپذیری می میرند؟

فی الواقع، به عقیده ی من، لزوما زیست انسان های تنها، چنانچه که مرگ را نیز بخشی از زیست تلقی کنیم و نه پایان زیست، در گمنامی نیست، پرآوازه که باشی، فقط و فقط کافیست در مصاف زمان، شانه به شانه ی همنوعان زمانه ات، نباشی؛ تنهایی را از عمق وجودت احساس خواهی کرد؛

از نشان حسین می پرسند!

باید بدانیم که نشانه ی حسین، همان تنهایی اش بود و تنهایی نشان فرزند فاطمه ؛

حسین تنهاست چون نشان دارد و نشان دارد به دلیل اینکه تنهاست؛

پندار من این است، که حسین، همچنان بلند آوازه ای تنها در جمع پیروان بسیار است؛

میان حقیقت حسین و حسین تصورات ما، شاید فاصله بسیار باشد، اگر چنین باشد، همانا تصدیق تنهایی حسینِ پرآوازه خواهد بود. 

و اما گفته می شود که خدا با حسین بود و کسی که خدا با او باشد، تنها نیست، پس تنهایی حسین به چه معناست؟ 

پاسخ این است که:

معیار سنجش در جهان بینی آدمی نمی تواند همان معیارهای سنجشیِ وجودی به نام خدا باشد والا دامنه ی تضاد آدمیان به دستگاه تدبیر پروردگار، رخنه خواهد کرد و به شمار خدایان خواهد افزود. ما صرفا در دایره ی فهم خود و انباشت باورهای خود، به نظاره و قضاوت می نشینیم، از این منظر هنگامه ی قضاوت زیست امثال حسین، آنها را تنهایان پرآوازه می یابیم ، لیکن چنانچه بخواهیم بر سرشت مبارک حسین بنشینیم و از منظر او نظاره گر باشیم، آری، شاید خود، تنهایی را احساس نکنیم امّا باید در نظر داشته باشیم که مقام (خدا را با خود دیدن) ، مرتبه ی کمی نیست و نتیجه اش خود را ندیدن است و همه را خدا دیدن و جز خدا ندیدن و یکتایی مطلق، که آن هم، تنهاییست.

آری؛ یکبار دیگر بیان سخن کنفسیوس در رثای حسین، این تنهای پر آوازه، خالی از فایده نخواهد بود:

مردی که دارای عزمی نیرومند و اخلاقی متین است، هرگز فضیلت اخلاقی خود را فدای هوس های زندگی نمی کند. آری مردانی در این جهان زندگی کرده اند که برای تکمیل و حفظ فضایل اخلاقی، جسم و جان خود را فدا ساخته اند

سلام بر تنهای پرآوازه، فرزند فاطمه، حسین بن علی (ع)

التماس دعا 

۲۲ آذر ۹۳ ، ۱۶:۰۰
مصطفی امینی

(( ذکات علم، ترویج آن است )) 

ضمن عرض سلام و آرزوی سعادتی به بلندای زندگی، خدمت دوستان خوب و هم دانشکده ای های دوست داشتنی، عارض می شوم، با توجه به اینکه بستری فراهم شده است جهت ترویج سنت حسنه ای در خصوص نشر مراتبی از دانش، خواهشمندم دوستانی که به هر صورتی ( اعم از مکتوب، نکته، جزوات درسی و ... ) تمایل به همکاری با ما را دارند، از طریق آدرس ایمیل mostafaamini1990@gmail.com  ، آمادگی خود را اعلام دارند تا ضمن دریافت، تدوین و در وبلاگ، منتشر کنیم و بدین ترتیب، فرصت برابری برای تحصیل دوستانمان، فراهم سازیم.

لذت پیشرفت همگانی، به مراتب بیشتر از چالش رقابت های ناصحیح تحصیلی است. بیایید با هم دیگر درس بخوانیم، با هم پیشرفت کنیم و لذت مشاهده ی پیشرفت دوستانمان را، هدیه ای از جانب خداوند بدانیم.

با احترام و فروتنی

ارادتمند شما

امینی 

مصطفی امینی

یش بینی من برای انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی و چینش کرسی ها: 
---
1 - 50 درصد سهم اعتدالیون (با محوریت هاشمی و روحانی)
2 - 20.69 درصد سهم اصلاح طلبان (با محوریت خاتمی و عارف) 
3 - 19.31 درصد سهم اصولگرایان (بامحوریت قالیباف و لاریجانی)
4 - 5.52 درصد سهم پایداری ها (با محوریت مصباح) 
5 - 4.48 درصد سهم افراد مستقل
---
پس از انتخابات و چینش کرسی ها هم، ائتلاف نانوشته ای میان اعتدالیون و اصلاح طلبان و اصولگرایان، رویه های مجلس شورای اسلامی را پیش خواهد برد، امّا در جریان انتخابات، کشمکش هایی را شاهد خواهیم بود. 
---
مجلس آینده، در کل، مطلوب و مجلسی تخصصی و حرفه ای خواهد شد... 
---
به شرط ثبات مطلوب سیاسی و عدم وقوع حوادث غیر منتظره و مخل نظم. 
تا نظر شما چه باشد  
دیگر انتخابات ها را هم، خُب، نمی شود برایش پیش بینی کرد، درک کنید مرا، به هر حال جانمان را که از سر راه نیاورده ایم عزیزان من 

۲۹ آبان ۹۳ ، ۱۷:۲۰
مصطفی امینی

آن شبی که مرا طبع پروا نبود 
همان ماه رویی که دل را ربود
بیامد به دیدارم و تازه دیدار کرد 
به خندی دلم را ز خود زار کرد 
هوایش نفس در سرم تازه شد
به می، حال، بیدار و آشفته شد
در اوهام هنگامه ی گفت و گو 
به آغوش او ، کرده دل بود خو 
چنان عشوه می آمد آن ماه رو
که بیدار ، طاقت برید از سبو 
سبو بر زمین شد روان و شکست 
بدین میمنت، شور بر جان نشست 
زبان از حصار حیای درون 
رها گشت و بانگی برآمد ز خون 
که ای ماه رو، طاقتم برده ای
ز هجرت دلم را تو آزرده ای 
دلم در هوای تو بیچاره شد 
از آن مأمن امن، آواره شد
بیا و مرا بوسه ای ناب ده 
حیاتی نباتین در این آب ده
در این خلوتی که به جز ما دو نیست 
جز آغوش تو یار من کیست؟ چیست؟
بیا و به آغوش دلچسب خویش 
رهایم کن از دین و دنیا و کیش
به ناگاه آن ماه رو خنده کرد 
و من را از آن گفته شرمنده کرد 
بگفتا که ای یار شیرین زبان 
خوش آهنگ و خوش نقش و زیبا بیان 
بیا بوسه ای گیر و کامی بده 
مرا زان مِی خویش، جامی بده 
وجودم به وجد آید از شوق تو 
مترس ای وجودم، وجودم ز تو 
تو را آفریدم برای خودم 
برای خودم آفریدم خودم 
از این رخصت یار خوش رویِ ماه 
رها شد دلم از میاه و سیاه 
به آغوش او دل گرفتار شد 
و از آن کام، جان ترک اغیار شد
فنا شد دلم در وجود اله
ندیدم جز آن مست بالین ماه
به تا صبح آغوش او بود و من 
پناهنده ای مست و عیشی کهن 
به جانش که جانم از او آمده 
از آن عیش، جانم به حال آمده
الا محتسب ای نگهبان شرع 
خداوندگار اصولین و فرع 
ز کفرم مپندار این عیش و نوش 
که کافر کجا علم دارد به توش
چرا وهم کردی که خاص تو است
خدایی که معبود ناس تو است 
الهی که بخشید از جان خویش 
و بنهاد بر بنده ها، خویش و کیش
خدایی که خیر است مطلق نشان
به حکمت هدایت کند انجمان 
کجا، کی تواند که ظالم شود
به ناحق میانشان مظالم شود
شگفتا که وصلش چه جانانه بود
و کامش عجب کام مستانه بود 
مرا شوق آن شب چنین شور شد 
کز آن عیش، این شعر در صور شد

"مصطفی امینی"

۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۴:۴۲
مصطفی امینی