قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته
مصطفی امینی «بیدار»

مالک و مدیرعامل هلدینگ بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول:
1- آژانس خبری بین المللی ایصال نیوز
2- ماهنامه اقتصادی سیاسی نهضت
3- آژانس خبری محلی نجف آباد نگار

مالک و مدیرعامل شرکت‌های:
1- بهساز قامتان بیدار
2- جوانه سبز رها
3- آسمان خراشان بیدار
4- داده کاوان ژرف اندیش
5- مرکز کارآفرینی و شتابدهنده بیدار
6- مرکز فنی ارتوپدی بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول انتشارات قلم شکسته
صاحب امتیاز و مدیرمسئول کانون آگهی و تبلیغات ارمغان نو

کارآفرین و فعال اقتصادی بخش خصوصی
شاعر، نویسنده و مترجم
یک علامه ای در ابتدای مسیر زندگی

دانشجو و دانش آموخته در رشته های
1- جامعه شناسی
2-روانشناسی
3- روزنامه نگاری
4- مطالعات فرهنگی و رسانه
5-حقوق

ایمیل: mostafaamini1990@gmail.com
نویسندگان

آن یکی آمد درِ یاری بزد
گفت یارش: کیستی ای معتمد؟ 
گفت: من _ گفتش: برو هنگام نیست
بر چنین خوانی، مقام خام نیست 
رفت آن مسکین به سالی در سفر
در فراق دوست، سوزید از شرر
پُخته شد آن سوخته، پس بازگشت 
باز گِرد خانه ی انباز گشت 
حلقه زد بر در، به صد ترس و ادب
تا بنجهد بی ادب، لفظی ز لب
بانگ زد یارش که بر در کیست، آن ؟ 
گفت: بر در هم توئی، ای دلستان
گفت: اکنون چون منی، ای من درآ
نیست گنجایش دو من، در یک سرا

مولانا جلال الدین 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۵۰
مصطفی امینی

الهی!
جوی تو روان و مرا تشنگی تا کِی ؟ 
این، چه تشنگی است؟ و قدح ها می بینم پیاپی؟
ز این نادره تر که را بود هرگز حال؟
من تشنه و پیش من روان آب زلال!
عزیز دو گیتی! 
چند نهان شوی و چند پیدا ؟
دلم حیران گشت و جان شیدا !
تا کِی این استتار و تجلّی؟ 
آخر ، کی بُوَِِد آن تجلّی جاودانی ؟ 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۴۹
مصطفی امینی

دشوار ترین شرایط و لحظات، برای آدمی، زمانی است که او، در مقام ضعف، پنهانی، قرار و عهد ناشیانه ای با آدم دیگر که در مقام غلبه است، بندد . 
پیش بینی عاقبت کار، آسان است . 
آن قرار و عهد، می شود برگ برنده ای در دستان فردی که قویست. 
و چنین، اهرم فشاری می شود برای فردی که در مقام ضعف است . 
و اینگونه 
فردی که در مقام غلبه است
مدام
خواسته های بیجا و زیاده خواهانه اش را گسترش می دهد 
و در مقابل 
شرط مسکوت گذاشتن آن قرار ناشیانه را می گذارد 
چون فرد مغلوب، خواست های غالب را بپذیرد، ذلت است و چون نپذیرد، پای آبرو در جمع خانواده مطرح است. 
و چنین است عهدی که بنای رفع حاجت داشت، می شود بلای جان آدمیزاده. 
چه بگویم ... 
ای کاش، افراد، قبل از هر قرار و عهدی، آنرا با خانواده ی خود نیز در میان بگذارند. 
توکّل بر خدا، اتّکای به نزدیکان و امید به خانواده، پناه آدمیست در شرایط اضطرار . 
و اینگونه است که گفته اند: 
مردم دار باشید و مردم دار باشید و مردم دار ... 
و نه دار مردم

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۴۸
مصطفی امینی

آقا، این تکثر که میگن، مصداقش تو خونه ی ماست ... 
چرا ؟ 
خب الان میگم ... 
وقتی می نویسم یه چیزایی که یه خورده چیزه و جیزه و چیز میزه 
جای همه ی دوستان خالیه 
لشکری سویم روان است از عزیزان / که ای پسر جان داغ کردی باز تو در پیش شیران 
تازه این اولشه 
یکی از اعضاء ، که اصلا حسابی از خجالتم در میاد ، اون کلا به همه چیز انتقاد داره ... البته سنش ایجاب میکنه ... هنوز بچه اس ..چیزی تو دلش نسیت
حالا یه چیزی میگه ، من به بزرگی خودم می بخشم معمولا 
مدام میگه: تو حکومتی، تو مزدوری، تو نوکری، چرا رای دادی ، تو .... 
یکی دیگه از اعضاء که قربونش برم ، خیلی باصفاست ، هی میگه : 
تو ضد اسلامی، تو کافری، تو اجنبی پرستی، تو .... 
اون یکی دیگه که فی المجلس، اصلا سیاست رو قبول نداره، عشق است فوتبال 
مادر هم که مدام میگه : 
آخه پسر ، به تو چه این حرف ها ، وقت زن گرفتنته 
پدر هم که طبق معمول ، مواضع حساب شده ای داره و اعتدالی رفتار میکنه 
....
حالا دیگه خودتون حساب کنید، عواقب تکثر را 
بعضی وقت ها، در کشورهای جهان سومی، یه نموره دیکتاتوری هم لازمه 
والا 
... 
حالا بماند که تو خونه ی ما، دموکراسی ، کاملا حاکمه و همه حق دارند نظر خودشون رو دهند و رای خودشون رو بگن ، منتها همون چیزی که من میگم 
و این یعنی دموکراسی جهان سومی خونه ی ما که به تکثر نیز مزیّن است . 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۴۷
مصطفی امینی

چون، دیده همی فرو ببستم 
در عرض یکی دو لحظه ی کم 
گویی که رهید، ارز و درهم 
از جیب مبارکِ پُر از غم 
تا آمدمی خَرَم دو کالا 
خالی شد و تَه کشید دارا 
گفتم به درون خویش حالا 
کو دوره ی مُفتکی خَری ها 
ای داد از این زمانه ، والا
خالی شده جیبِ مَش ماشالا 
در حال گلایه بودم و شَک 
ناراحت و حالِ نامبارک 
رفتم به درونِ وهن و تردید 
جای شماها ، خالی ، همی بید 
گفتم نکند، سوراخ بوده 
آن جیب مبارکِ ستوده 
گفتم نکند که دزد دانا 
یکهو زده آن جیب توانا 
اینطور ، همی گمان پی هم 
صادر شده بود ، دَرهم از من 
چون لحظه به خود آمدمی حال 
فریاد زد آن بازاری سال 
که ای مشتری دَرهم و برهم 
آماده شده سفارشت هم 
زود باش بده ، پول خریدت 
زآن جیب مبارک حبیبت !

 

ارادتمند - حقیر 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۴۶
مصطفی امینی

یادمان باشد، قضاوت دیگران، در مورد ما، زیاد، برایمان مهم نباشد ...

تبصره یک: 
با رعایت مراعات حال افراد، سعی کنیم بدانیم دیگران چه قضاوتی در مورد ما دارند، برای اینکار، شرط اصلی وجود شاهگوش است امّا در صورت عدم دسترسی، ایجاد فضای صمیمانه، راهکار موثری خواهد بود. 

تبصره دو: 
برای لحظاتی، پیرامون قضاوت ها، خوب فکر کنیم ؛ 
اگر پسند ما بود، آن باشیم 
و اگر ناپسند ما بود، حقیقتا آن نباشیم 
وجدان، می تواند یاری رسان ما باشد. 

تبصره سه: 
هر چند که دشوار است امّا سعی کنیم، صاحب یک دل گُنده باشیم،( این با شکم گنده تفاوت دارد، اساسا، این یک چیز دیگریست )
سعی کنیم روحیه ی گذشت در وجود ما، تقویت شود ... راحت بگذریم ... بدون منّت ... 
هاضمه قوی، می تواند یاری رسان ما باشد . 

تبصره چهار: 
برای عاشق، همه چیز، شراب طهور است و گوارای وجود
در وادی منطق، طی طریق دشوار است و ملامت ها، زهرآگین
سعی کنیم، عاشق باشیم. 

تبصره ی پنج:
به گذشت زمان، خوش بین باشیم، چنانچه ریگی به کفش نداریم، قطعا عاقبت نیکو در انتظار ماست. عاشق حقیقی، یا به وصال می رسد و قرار می یابد، یا مجنون می شود و محو و رها، چه اینکه هر دو شیرین است، ساز اولی دلنشین است و سوز دومی تسکین. 
پس صبر کنیم، به امید خدا، ایّام به کام ما خواهد شد. 

نتیجه مورد انتظار: 
امتحان نموده، نتایج را به بنده نیز گزارش دهید... 

............................................................................................................
پانوشت حقیر: برای من هم دعا کنید، که هم قاضی قضا نخوانده نباشم و هم روضه ای که نوشته شد، خود نیز عامل به آن باشم 

ارادتمند 
مصطفی 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۴۴
مصطفی امینی

دوست خوبم آقای اسکندری، سوالی رو فرمودند بدین شرح که: 
با عرض تبریک سال نو خدمت دوستان عزیزم،میخواستم از دوستان بپرسم که به نظرتون مهمترین مشکل اقتصادی ایران چیه وراهکار برطرفکردنش چیه؟
------------------------------------------------------------------------------------
حقیر نیز، از آنجایی که در مملکتی زندگی می کنم که تقریبا به دلیل وفور استعداد ، اهالیش در همه ی زمینه ها صاحب نظر و تئوری اند ( خدا رو شکر ) و بدین جهت بنده نیز، خود به خود یک اقتصاددان برجسته محسوب می شوم  ، پاسخی به شرح زیر، ارائه نمودم که خدمت شما عرض می کنم : 

مهمترین مشکل اینه که در ایران، اقتصادش اصلا اقتصادی نیست، بعبارت دیگه، اقتصادی هست که اقتصاد هست ولی اقتصاد نیست، فی الواقع در اقتصادش شما اقتصاد مشاهده نمی کنید، یعنی اقتصاد می بینید امّا اقتصاد نمی بینید، بخواهم بهتر توضیح دهم، به این شکل می گویم که اقتصاد ایران اقتصادی نیست که اقتصاد خوانده شود، چون اصلا اقتصادی نیست اقتصاد ایران، فلذا چون اصلا اقتصادی نیست که اقتصاد بدونیمش، در نتیجه مهمترین مشکل اقتصادیش هم اقتصادی نیست که وقت شریفمون رو براش مقتصدانه هزینه کنیم

امیدوارم منظورم رو متوجّه شده باشی، خواستم بگویم مهمترین مشکل اقتصاد ایران مثل همین مهملات من، اینه که حرف و تئوری و مقاله و نظریه و راهکار و نظریه پرداز و ساربان ، خیلی خیلی زیاد داره
فکر کنم اول باید یه پالایشی انجام بشه در مواضع و تدابیر و نظریه های بی پشتوانه 
بعد کارهای دیگه هم خود به خود روال مطلوبش رو پیدا می کنه 

--------------------------------------------------------------------------------------
پانوشت: مهمل گویی هم بد نیست ها ، اصلا یه شغلی تاسیس بشه بنام مهملیات، فکر کنم اونوقت من هم از این مشکلات اقتصادی نجات پیدا می کنم 
و این یعنی اینکه چون من مشکلاتم برطرف خواهد شد فلذا مشکل اقتصادی هم در کشور نخواهد بود .
اینجوریاست ! 
با طعصف. 
ارادتمند 
مصطفی

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۴۳
مصطفی امینی