ایثار؛
هرگز نبود
آنکه ببخشی
و بگیرند تو را گاز
و بترشی!
ایثار بود
اینکه ببخشی
و بگیرند تو را گاز
و ببخشی
و بگیرند تو را گاز
و ببخشی و ببخشی و ببخشی...
(با احترام - م.ا)
ایثار؛
هرگز نبود
آنکه ببخشی
و بگیرند تو را گاز
و بترشی!
ایثار بود
اینکه ببخشی
و بگیرند تو را گاز
و ببخشی
و بگیرند تو را گاز
و ببخشی و ببخشی و ببخشی...
(با احترام - م.ا)
سفر به انتهای زمین: مردم آتش (ایران)
عنوان مستندی است که به تفصیل مسئله آدمکش بودن حشاشین و حسن صباح را به عنوان بخشی از پشتوانه تاریخی و عقیدتی ایرانیان معرفی کرده و خط داستانی را تا ایران جدید و ضد غربی بودن ایران در زمان حاضر امتداد می دهد...
هر چند که اهل مطالعه نیستم و جاهلم، لیکن بطور کلّی، سبک مطالعۀ حقیر نیز چنین است:
1) از آن زمان که امور را پاره پاره کردی و در افراط خرد کوشیدی تا سلطه ات افزون شود، آهسته آهسته، دلزده و محتاط شدم و فریاد برآوردم، زیمل تو راست می گفتی مرا ببخش!
*
(بروز دلزدگی و احتیاط اجتماعی در مواجهۀ با تقسیم کار، تفریط عقلانیت و سلطۀ روزافزون)
2) شگفتا که جهان را، چه زیبا، به مانند بزرگ بازاری آشفته، تشبیه کرده ای، والرشتاین؛ تو را می ستایم که چنین، شب امتحان مرا آشفته نکردی!
*
(تشبیه نظام جهانی به بازار بزرگ - والرشتاین)
3) نخبگان قدرت دارند و متنفذین ثروت، نخبگان ثروت دارند و متنفذین قدرت؛ فرقی نمی کند، ناظری در کار نیست و همه اش باد آورده است؛ فساد را دریابیم که در این شوربای سیاست، بیداد می کند.
*
(فساد در چنگال قدرت و ثروت نخبگان و متنفذین)
4) تو که ادعا می کنی، ارز را به چند نرخ می فروشی؟، می دانستی که در اداره ات، فساد می کنی، هم شیک و هم قانونی
*
(ارز چند نرخی و فساد قانونی)
5) دهاتی هستی و خود را بسان شهریان در آیینه بر انداز می کنی، عجب تواضعی!، من نمی گویم، "کولی" می گوید؛ روزگارش را سیاه کن که چنین به سخره گرفته است تو را ای روستایی...
*
(خود آیینه سان)
و ....
-----------------------------------
پ.ن:
هنگامۀ مطالعۀ آثارشان، گاهی پدربزرگ اندیشمندان را یاد می کنم و گاهی فاتحه ای می فرستم، با اندیشه هایشان بازی می کنم و از مطالعه، چنین لذت می برم، امتحان کنید، بهتر از "حمّالی" و به خاطر سپردن های اسکنیست!
(با احترام - م.ا)
این "تکه پرانی" های سیاسیون، داستانی شده است برای خودش.
در این میان، دست فرمان "رئیس جمهور روحانی"، حرف ندارد انصافاً.
عجب "تک چرخ" هایی هم می زند بعضاً.
یعنی "فرمول یک" سیاست را قورت داده است.
بعضی بزرگان نیز حواسشان به بالانس چرخ هاست.
آقای دکتر روحانی؛
احتمالاً می دانی، فرمول یک مملوء از قوانین و محدویت هایی است که راننده باید تبعیت کند.
مراقب باش، هوا بارانیست، جاده لغزنده است و پیست هم جهان سومی!
خیلی ها دوست دارند کلّه پا شوی!
حواست به لاستیکها، روغن، سوخت، رقبا، وعده ها و ... باشد.
گاهی باید لاستیک ها را عوض کنی...
باد هم می آید، روی همه چیز و همه کس حساب نکن...
موفق باشی عزیز.
(با احترام - م.ا)
فصل؛
فصلِ چهچهۀ بلبلهاست
نهم خرداد است
روز؛
روزِ من و توست
وقت با هم بودن
دیگران را ول کن
آنها پیر شدند
خودمان را دریاب
شادانه بخوان
بزم دایر بنما
بگذار؛
که این راز هویدا گردد
که جوانی
دو سه خط
حرف و عدد نیست
درون کاغذ
دل بُرنا
لب خندان
ذهن زیبا
دیده ای پر امید
می شود
بذر جوانی من و تو
ای دوست
می شود پیر نشد
و دعای بیبی
جور دیگر باشد
می شود
غار مثالی درون را
خط زد
و حقیقت را دید
که بهشت فردا
همه اهلش
به ثبات،
شابانه زیند
روزمان فرخنده...
------------------------------------
روز جوان مبارک باد.
(با احترام - م.ا)
با سلام
دانشجویان عزیز می توانند شرح درس های مورد نظر را از بخش (بانک جزوات و مطالب درسی) دانلود کنند.
((تذکر: علیرغم اینکه شرح درسها بصورت دانشجویی منتشر می شود و اختصاص به دانشجویان استاد در ترم تحصیلی مربوطه دارد، لیکن تداوم انتشار آنها پس از ایّام امتحانات، منوط به کسب نظر اساتید مربوطه می باشد))
با احترام - مصطفی
شده ام
کودکی بازیگوش
و می کنم پرتاب
قلبم را
به سمت
هر شیشه ای
که ببینم
با تو ام
مراقب باش
نشکنم
شیشۀ دلت را
آلزایمر گرفته ام...
(با احترام - م.ا)