در اندیشۀ عهد نامه ای پانصد ساله...
به قلم مصطفی امینی
این دختر، پدر و مادر دارد؛ میهمانی آداب دارد؛ جمع شخصیت دارد؛ شراب نوشی و خواستگاری روی، عروس می خواهی؟!
آرگامن اسرائیلی و تنسی آمریکایی فایده ای ندارد، هم حرام است، هم سیر نمی کند، هم بد مستی می آورد؛ گلی که خانوادۀ داماد در پی آنند با ماهی دودی و کوفتۀ خودشان و قیمۀ نجفی به دست می آید، خورش فسنجان ایرانی و سایکور ترکی نیز برای عظمت سفره لازم است.
نگارندۀ این یادداشت، با کردها زندگی کرده است، البته ادعایی ندارد، امّا تا حدودی آنها را می شناسد؛ واقعیت این است که استقلالی که آنها به دنبال آن بودند، آرمانی که آنان مقدس می پندارند، حداقل 10 یا 15 سال دیگر زمان می خواست، آنها خلاف ادعای زیرکی، مردمانی بسیار ساده و بی آلایشند، آنها عجله کردند و سرنوشت خودشان را به دست عجوزه های آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی سپردند.
مغزهایی که برای پیاده سازی نقشه های شومشان، فقط و فقط، یک فقره کردهای قربانی کم داشتند!