قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته
مصطفی امینی «بیدار»

مالک و مدیرعامل هلدینگ بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول:
1- آژانس خبری بین المللی ایصال نیوز
2- ماهنامه اقتصادی سیاسی نهضت
3- آژانس خبری محلی نجف آباد نگار

مالک و مدیرعامل شرکت‌های:
1- بهساز قامتان بیدار
2- جوانه سبز رها
3- آسمان خراشان بیدار
4- داده کاوان ژرف اندیش
5- مرکز کارآفرینی و شتابدهنده بیدار
6- مرکز فنی ارتوپدی بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول انتشارات قلم شکسته
صاحب امتیاز و مدیرمسئول کانون آگهی و تبلیغات ارمغان نو

کارآفرین و فعال اقتصادی بخش خصوصی
شاعر، نویسنده و مترجم
یک علامه ای در ابتدای مسیر زندگی

دانشجو و دانش آموخته در رشته های
1- جامعه شناسی
2-روانشناسی
3- روزنامه نگاری
4- مطالعات فرهنگی و رسانه
5-حقوق

ایمیل: mostafaamini1990@gmail.com
نویسندگان

۱۲ مطلب با موضوع «طنز» ثبت شده است

فردی مشغول تلاوت قرآن بود که ناگاه بهلول سنگی برداشت و به او زد . 
مستمعین گفتند: چرا به قاری قرآن سنگ میزنی ؟!! 
گفت: چون او دروغ میگوید ! 
فتنه و بلوایی در شهر افتاد و خلیفه دستور داد تا بهلول را نزد او ببرند و شرح ماوقع کند . 
بهلول گفت: من صوت او را گفتم ، قولِ او را نگفتم . 
خلیفه گفت: چه میگویی بهلول ؟ مگر قول او از صوتش جداست ؟ 
بهلول گفت : اگر خلیفه فرمان دهد که باید کارگزاران شهر بی درنگ نزد خلیفه آیند و کارگزاران به جای آمدن نزد خلیفه ، هر روز فرمان خلیفه را بخوانند و به آن عمل نکنند ، آیا این کارگزاران راستگو هستند ؟

۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۴۲
مصطفی امینی

مخاطب خیلی خیلی خاص من !!!
سلام
میگن که شایعه شده که گفتی به دوستات که به دوستاشون بگن که همه جا گفته باشند گفته ی تو رو که گفتی بر مبنای گفته ی علمای علم اخلاق که گفته اند از باب رفع حاجت در ضرورت شیرینی، قصد پرداخت شیرینی داری، چلوکباب با مخلفات.
گفته ها این گفته رو گفته اند که تاییدش البته فقط با گفته ی شما امکان پذیر است. 
در ضمن اینُ گفته باشم که طبق گفته ی دکتر ، بنده بر مبنای گفته های منابع معتبر، اصرار بر تداوم رژیم غذایی دارم به علل خاص متعدد جسمانی و روحانی!
فلذا این گفته ی منو مد نظر قرار بده که چون گفتی میخواهی شیرینی بدی، برای من، با توجه به گفته های پزشک، سفارش مخصوص رژیم بدی 
گفته باشم که بعد نگی نگفتم ها... 
حالا خود دانی

-----------------------------------------

ارادتمند - حقیر 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۵۸
مصطفی امینی

آقا، این تکثر که میگن، مصداقش تو خونه ی ماست ... 
چرا ؟ 
خب الان میگم ... 
وقتی می نویسم یه چیزایی که یه خورده چیزه و جیزه و چیز میزه 
جای همه ی دوستان خالیه 
لشکری سویم روان است از عزیزان / که ای پسر جان داغ کردی باز تو در پیش شیران 
تازه این اولشه 
یکی از اعضاء ، که اصلا حسابی از خجالتم در میاد ، اون کلا به همه چیز انتقاد داره ... البته سنش ایجاب میکنه ... هنوز بچه اس ..چیزی تو دلش نسیت
حالا یه چیزی میگه ، من به بزرگی خودم می بخشم معمولا 
مدام میگه: تو حکومتی، تو مزدوری، تو نوکری، چرا رای دادی ، تو .... 
یکی دیگه از اعضاء که قربونش برم ، خیلی باصفاست ، هی میگه : 
تو ضد اسلامی، تو کافری، تو اجنبی پرستی، تو .... 
اون یکی دیگه که فی المجلس، اصلا سیاست رو قبول نداره، عشق است فوتبال 
مادر هم که مدام میگه : 
آخه پسر ، به تو چه این حرف ها ، وقت زن گرفتنته 
پدر هم که طبق معمول ، مواضع حساب شده ای داره و اعتدالی رفتار میکنه 
....
حالا دیگه خودتون حساب کنید، عواقب تکثر را 
بعضی وقت ها، در کشورهای جهان سومی، یه نموره دیکتاتوری هم لازمه 
والا 
... 
حالا بماند که تو خونه ی ما، دموکراسی ، کاملا حاکمه و همه حق دارند نظر خودشون رو دهند و رای خودشون رو بگن ، منتها همون چیزی که من میگم 
و این یعنی دموکراسی جهان سومی خونه ی ما که به تکثر نیز مزیّن است . 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۴۷
مصطفی امینی

چون، دیده همی فرو ببستم 
در عرض یکی دو لحظه ی کم 
گویی که رهید، ارز و درهم 
از جیب مبارکِ پُر از غم 
تا آمدمی خَرَم دو کالا 
خالی شد و تَه کشید دارا 
گفتم به درون خویش حالا 
کو دوره ی مُفتکی خَری ها 
ای داد از این زمانه ، والا
خالی شده جیبِ مَش ماشالا 
در حال گلایه بودم و شَک 
ناراحت و حالِ نامبارک 
رفتم به درونِ وهن و تردید 
جای شماها ، خالی ، همی بید 
گفتم نکند، سوراخ بوده 
آن جیب مبارکِ ستوده 
گفتم نکند که دزد دانا 
یکهو زده آن جیب توانا 
اینطور ، همی گمان پی هم 
صادر شده بود ، دَرهم از من 
چون لحظه به خود آمدمی حال 
فریاد زد آن بازاری سال 
که ای مشتری دَرهم و برهم 
آماده شده سفارشت هم 
زود باش بده ، پول خریدت 
زآن جیب مبارک حبیبت !

 

ارادتمند - حقیر 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۴۶
مصطفی امینی

دوست خوبم آقای اسکندری، سوالی رو فرمودند بدین شرح که: 
با عرض تبریک سال نو خدمت دوستان عزیزم،میخواستم از دوستان بپرسم که به نظرتون مهمترین مشکل اقتصادی ایران چیه وراهکار برطرفکردنش چیه؟
------------------------------------------------------------------------------------
حقیر نیز، از آنجایی که در مملکتی زندگی می کنم که تقریبا به دلیل وفور استعداد ، اهالیش در همه ی زمینه ها صاحب نظر و تئوری اند ( خدا رو شکر ) و بدین جهت بنده نیز، خود به خود یک اقتصاددان برجسته محسوب می شوم  ، پاسخی به شرح زیر، ارائه نمودم که خدمت شما عرض می کنم : 

مهمترین مشکل اینه که در ایران، اقتصادش اصلا اقتصادی نیست، بعبارت دیگه، اقتصادی هست که اقتصاد هست ولی اقتصاد نیست، فی الواقع در اقتصادش شما اقتصاد مشاهده نمی کنید، یعنی اقتصاد می بینید امّا اقتصاد نمی بینید، بخواهم بهتر توضیح دهم، به این شکل می گویم که اقتصاد ایران اقتصادی نیست که اقتصاد خوانده شود، چون اصلا اقتصادی نیست اقتصاد ایران، فلذا چون اصلا اقتصادی نیست که اقتصاد بدونیمش، در نتیجه مهمترین مشکل اقتصادیش هم اقتصادی نیست که وقت شریفمون رو براش مقتصدانه هزینه کنیم

امیدوارم منظورم رو متوجّه شده باشی، خواستم بگویم مهمترین مشکل اقتصاد ایران مثل همین مهملات من، اینه که حرف و تئوری و مقاله و نظریه و راهکار و نظریه پرداز و ساربان ، خیلی خیلی زیاد داره
فکر کنم اول باید یه پالایشی انجام بشه در مواضع و تدابیر و نظریه های بی پشتوانه 
بعد کارهای دیگه هم خود به خود روال مطلوبش رو پیدا می کنه 

--------------------------------------------------------------------------------------
پانوشت: مهمل گویی هم بد نیست ها ، اصلا یه شغلی تاسیس بشه بنام مهملیات، فکر کنم اونوقت من هم از این مشکلات اقتصادی نجات پیدا می کنم 
و این یعنی اینکه چون من مشکلاتم برطرف خواهد شد فلذا مشکل اقتصادی هم در کشور نخواهد بود .
اینجوریاست ! 
با طعصف. 
ارادتمند 
مصطفی

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۴۳
مصطفی امینی