قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته
مصطفی امینی «بیدار»

مالک و مدیرعامل هلدینگ بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول:
1- آژانس خبری بین المللی ایصال نیوز
2- ماهنامه اقتصادی سیاسی نهضت
3- آژانس خبری محلی نجف آباد نگار

مالک و مدیرعامل شرکت‌های:
1- بهساز قامتان بیدار
2- جوانه سبز رها
3- آسمان خراشان بیدار
4- داده کاوان ژرف اندیش
5- مرکز کارآفرینی و شتابدهنده بیدار
6- مرکز فنی ارتوپدی بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول انتشارات قلم شکسته
صاحب امتیاز و مدیرمسئول کانون آگهی و تبلیغات ارمغان نو

کارآفرین و فعال اقتصادی بخش خصوصی
شاعر، نویسنده و مترجم
یک علامه ای در ابتدای مسیر زندگی

دانشجو و دانش آموخته در رشته های
1- جامعه شناسی
2-روانشناسی
3- روزنامه نگاری
4- مطالعات فرهنگی و رسانه
5-حقوق

ایمیل: mostafaamini1990@gmail.com
نویسندگان

۶۳ مطلب با موضوع «متون ادبی» ثبت شده است

به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری ، شاخه ای از آنرا همین امروز به من هدیه کن . 


۱ نظر ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۵۴
مصطفی امینی

جسم فانی بی غذا ، پَر پَر شود 
در قضای دوستان ، احقر شود 
عقل را همچون بدن ، پندار تو
چون که او هم ، بی ادب ، ابتر شود 
------------------------------------------------

با ارادت

مصطفی

۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۴۷
مصطفی امینی

نیکوترین خُلق تواضع است و هر آنکس که گنج تواضع در کُنج دل بِنهاد ، همه روز از آن خُلق نیکو خرج تواند کرد و معاشرت کردن او با خَلق آسان بُوَد و همه کس در صحبت او آسایش یابند. 

۱ نظر ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۰۷
مصطفی امینی

پروردگارا !
دوستان ، احترامم می کنند و تو ، از فاجعه ی درونم آگاهی 

بارالها !
عیب های بیشمار من پوشاندی و فضیلت ناچیز را شُهره ساختی 

ای پناه سالها تنهاییم !
دستم بگرفتی و دردهایم شنیدی 

معبودا !
می دانم که طاقت ویرانی و فنای دل بنده نداری 
مگر نه این است که روح جاودان عطایش نمودی 

رحیما !
ناتوانم
خسته ام 
از خود ، شرم بسیار دارم
و دلِ پریشان ، طاقتش از این همه عصیان ، بریده 

حکیما !
وام هایت بلاعوض است و بی منّت 
مهندسیت بی بدیل است و بی نقص 
جواز تو ، رایگان است و جاودان
هم می بخشایی و هم ضمانت می کنی 

کریما !
توان نوسازیم ده 
کلبه ی ویرانه ی درونم ، طاقت زلزله های دیگر ندارد 

خداوندا ! 
یا طعام از من بگیر و بمیران 
یا مرا در شهر ادب ، منزلی نیکو 

آمین .

----------------------------------------

مصطفی

۱ نظر ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۰۳
مصطفی امینی

در هر دوره ی حیات 
ما همیشه در میانه ی فیلم وارد می شویم 
و همواره در میانه ی فیلم ، بیرون می رویم 
زمان مناسبی وجود ندارد 
زمان نامناسبی وجود ندارد 
این صرفا زمان ماست 
روح قبل از اینکه ما وارد شویم انتخاب می کند 
ما آمده ایم تا درس هایی معین بیاموزیم 
ما آمده ایم تا عاشق خودمان باشیم 
ما آمده ایم تا خودمان و دیگران را بپرورانیم 
وقتی ما درس عشق را بیاموزیم ، ممکن است با لذّت زندگی را ترک کنیم . 
نیازی به درد و رنج نیست . 
(لوئیزال هی )

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۰۶
مصطفی امینی

ما آدم ها ؛ سالهای بسیار است که عادت کرده ایم ، آسوده ، پای خویش بر کره ی خاکی بگذاریم و بگذریم ... 
بهتر است مراقب باشیم ، اگر دلی به وسعت زمین نداریم ، زیاد خاکی نباشیم !

--------------------------

ارادتمند - حقیر 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۰۲
مصطفی امینی

شب را با همه ی سکوتش دوست دارم... 
هر چند که از شب بیزارم و چندیست که صبح را طلب میکنم...
این شب کجا و آن شب کجا...

-------------------------------------------------------

ارادتمند - حقیر 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۰۱
مصطفی امینی