بگذار که در حسرت دیدار بمیرم - سیمین بهبهانی
چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۱۵ ب.ظ
بگذار که در حسرت دیدار بمیرم
در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم
بگذار چو خورشید گدازنده مس فام
در دامن شب با تن تب دار بمیرم
بگذار شوم سایه ی ایوان بلندت
سویت خزم و گوشه ی دیوار بمیرم
می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم
تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه، وفادار.... بمیرم .....
۹۳/۰۵/۲۹