حکمت 2
شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۴۶ ق.ظ
ابوالعیناء گفت: قاصد پادشاه روم، به دربار متوکّل آمد. روزی با او نشستم و شراب آوردند.
او مرا گفت: از چه روست که در کتاب شما مسلمانان، باده و گوشت خوک حرام است، یکی را می خورید و دیگری را نه؟
و او را گفتم: امّا، من شراب نمی نوشم، از کسی بپرس که می نوشد.
و قاصد گفت: چون گوشت خوک بر شما حرام شد، جایگزینی بهتر از آن یافتید، و آن، گوشت پرندگان و گوسفند است و امّا شراب را چیزی نیافتید که همانند آن باشد. از این رو، به نهی آن گردن ننهاده اید.
ابوالعیناء گفت: شرمسار شدم و ندانستم که او را چه گویم.
۹۳/۰۵/۱۸