راه طلب - شیخ بهائی
شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۳۱ ق.ظ
پای امیدم ، بیابان طلب گم کرده ام
شوق موسایم ، سر کوی ادب گم کرده ام
باد گلزار خلیلم ، شعله دارم در بغل
ناله ی ایّوب دردم ، راه لب گم کرده ام
میکند زلفت منادی بر در دلها ، که من
گوهر خورشید ، در دامان شب گم کرده ام
گوهر یکتای بحر دودمان دانشم
لیکن از ننگ سرافرازی ، لقب گم کرده ام
ای بهائی تا که گشتم ساکن صحرای عشق
در ره طاعت ، سرِ راه طلب گم کرده ام
۹۳/۰۱/۰۹