عبور - مصطفی امینی
پنجشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۰ ق.ظ
به دنیا آمدوم ناخواسته، ای دل
گذر کردوم همی از دیر و از گل
سه روزی آمدوم اینجا به بازی
که سرخوش باشم و از خویش راضی
ز دیروزم گذشت و برنگرده
خدایا بی وفایی، دوره گرده
همی امروزم ای دل رو به موته
کلامش آخر و حالش یموته
ز فردا هم خبر، این دل نداره
که باشه یا نباشه، بی قراره
همی دیدوم ز این رسم زمونه
هزاران درس و پند و هم بهونه
کنون گویم تو را ای دوست، نکهت
که هرگز بر نگرده چرخ عمرت
همی باید که تا هستیم اینجا
بدونیم قدر یکدیگر به مولا
مبادا یاد یکدیگر، جفا شه
تموم خنده هامون بی وفا شه
مبادا قدر یکدیگر ندونیم
فراموشی بشه، درس بخونیم
۹۳/۰۳/۲۹