سلام دوستان
شرح درس آمار دکتر عالمی ، به پیوست خدمتتان ارائه می گردد
دانلود نموده و مطالعه کنید
امیدوارم در امتحانات، موفق باشید
با ارادت
سلام دوستان
شرح درس آمار دکتر عالمی ، به پیوست خدمتتان ارائه می گردد
دانلود نموده و مطالعه کنید
امیدوارم در امتحانات، موفق باشید
با ارادت
اینجا فیسبوک است !
و هر یک از ما
در کسری از دقیقه
هم فرستاده ایم
هم قهرمان سازیم
و هم ضد قهرمان شناس !
هم خبر می دهیم
هم دادگاه داریم
هم محاکمه می کنیم
و هم مدال می دهیم !
برای موضعی
فرد را لجن مال می کنیم
و برای موضع دیگرش، قهرمان بی مانند!
و این در حالیست
که آن بیرون
در عالم واقع
ورای کردار مجازی ما
هستند
کسانی که
در بسط نفوذ و قدرت و امتیاز خویش
زیرکانه می کوشند
و بر داشته های خود می افزایند!
و هستند کسانی که
در فقر و فلاکت
روزی هزار بار می میرند و به لجن کشیده می شوند !
و هستند کسانی که تاوان اعتقاد خود را می پردازند
آری هستند...
و ما همچنان
از آنان
قهرمان و ضد قهرمان می سازیم
برای ارضاء درون خویش!
و همچنان
احوال اجتماع انسانی
به همین منوال است
و درب، بر همان پاشنه می چرخد!
و توقع مدینه ی فاضله داریم!
مثل من
که اکنون
با این نوشته ها
فقط شعار می دهم!
و شاید هم اشتباه می کنم!
آری ؛
اینجا، فیسبوک است !
ببخشید!
متأسفم!
بمانیم تا کاری کنیم ، نه کاری کنیم تا بمانیم !
به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری ، شاخه ای از آنرا همین امروز به من هدیه کن .
چنان شنودم که به روزگار سلطنت تلیتوس ، ویژه کاران به نزد بزرگان شکایت بردند که کار توسعه پیش نمی رود .
تلیتوس سبب پرسید ، گفتند موانع بسیار در راه است و از آن میان یکی کثرت روستائیان است و دیگری ازدحام روافض و سه دیگر ، بسیاری درختان در برخی نواحی .
تلیتوس فرمان داد تا روستائیان را با زور سیلی و قفا و اُردنگی به شهرها کوچ دهند و بر قیمت ارزاق بیافزایند تا غیرت از روافض منقطق شود و بیش مزاحمت ایجاد نکنند و امّا درختان چون بوی و خوی روستائیان گرفته و مانع توسعه و حاجب مدرنیته اند ، باید که در این سرزمین نمانند .
گویند درختان آن سامان به پای خود به روم و فرنگ کوچیدند و کار توسعه از آن پس چندان رونق گرفت که مردم به جای سیب و امرود ، آچار سگدست و کاسه نمد سوخته خوردندی و به جای گاو و گوسفند ، گیربکس و دیفرنسیال به چراگاه بردندی .
میان خورشید های همیشه
زیبایی تو
لنگریست ...
خورشیدی که از سپیده دم همه ی ستارگان
بی نیازم می کند
نگاهت
شکست ستمگری ست .
نگاهی که عُریانی روح مرا
از مهر
جامه یی کرد
بدان سان که کنونم
شب بی روزن « هرگز »
چنان نماید
که کتابی طنز آلود بوده است .
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگریست .
آنک ! چشمانی که خمیر مایه ی مهر است .
وینک مهر تو :
نبردافزاری
تا با تقدیر خویش ، پنجه در پنجه کنم .
آفتاب را در فراسوهای افق پنداشته بودم .
به جز عزیمت نابهنگامم گزیری نبود
چنین انگاشته بودم .
آیدا
فسخ عزیمت جاودانه بود
میان آفتاب های همیشه
زیبایی تو
لنگریست
نگاهت
شکست ستمگری ست .
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگریست .
اعصاب هم کالای گرانقیمتی ست این روزها ، ها
هر مجلسی که روم ، گلایه ی جماعت از قحطی این کالای اساسی است به برکت لطف آقایان قبلی !
آقایان فعلی ، لطفا ، در مراحل بعدی سبدهای کالای تحویلی ، یکی دو سه کیلو اعصاب ، فراموش نشود !
مردمان از قحطی اعصاب ، در رنج اند ! چه کالایی اساسی تر از این وجود دارد مگر