قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته
مصطفی امینی «بیدار»

مالک و مدیرعامل هلدینگ بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول:
1- آژانس خبری بین المللی ایصال نیوز
2- ماهنامه اقتصادی سیاسی نهضت
3- آژانس خبری محلی نجف آباد نگار

مالک و مدیرعامل شرکت‌های:
1- بهساز قامتان بیدار
2- جوانه سبز رها
3- آسمان خراشان بیدار
4- داده کاوان ژرف اندیش
5- مرکز کارآفرینی و شتابدهنده بیدار
6- مرکز فنی ارتوپدی بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول انتشارات قلم شکسته
صاحب امتیاز و مدیرمسئول کانون آگهی و تبلیغات ارمغان نو

کارآفرین و فعال اقتصادی بخش خصوصی
شاعر، نویسنده و مترجم
یک علامه ای در ابتدای مسیر زندگی

دانشجو و دانش آموخته در رشته های
1- جامعه شناسی
2-روانشناسی
3- روزنامه نگاری
4- مطالعات فرهنگی و رسانه
5-حقوق

ایمیل: mostafaamini1990@gmail.com
نویسندگان

۵۲ مطلب با موضوع «اندیشه سیاسی و سیاست» ثبت شده است

ضمن پافشاری بر بعضی انتقادها و یادآوری برخی مطالبات همچون حصرها و حبس ها، امیدوارم مسئولان مربوطه و نهادهای تصمیم گیر، تمهیدات لازم را در نظر گرفته باشند.

ضمن احترام به باورهای مذهبی، لیکن هیچ دلیلی وجود ندارد، تحت هر شرایطی و هر رویدادی، ما بطور گسترده، در مسائل عراق، دخالت آشکار و یا رویارویی چراغ روشن داشته باشیم.

به هر حال باید مراقب تله های امنیتی سرویس ها، عربستان و گروه های تندرو بود. انشاء الله مردمان عراق، مشکلات خویش را بر طرف خواهند کرد. باید بهانه ی هر گسترش دامنه ی خشونتی را به مرزهای کشورمان، سلب کنیم.

البته می توان کمک هایی به مردمان عراق کرد که لزومی بر رسانه ای کردن آنها نیست. حداقل، خواهشا، فعلا از تقابل چراغ روشن پرهیز گردد.
ضمن احترام به احساسات پاک و دلسوزانه ی هموطنان عزیز نسبت به اماکن مقدس و مردمان ستم دیده ی دیار همسایه.

باید ماهیت داعش، بطور دقیق مورد واکاوی قرار گیرد، این گروه، نمی تواند آن چیزی باشد که نشان می دهد!

۲۲ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۰۳
مصطفی امینی

از جمله نصایح گروهی از خردمندان به پادشاهان و زمامداران، آن است که اهل مُلک را آنچنان مشغول بدار که از اندیشیدن به آنچه که به آنان مربوط نمی شود باز داشته شوند و آنچنان به آنان فرصت ده که از آنچه که باید به آن فکر کنند، صرف نظر نکنند!

۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۵۳
مصطفی امینی

روزی خلیفه به بهلول گفت: ای بهلول می خواهی فرمان دهم تا از بیت المال بهره ای برای تو تعیین شود تا بیاسایی؟ 
بهلول گفت: اگر چند عیب بر آن نبود راضی می شدم؛ 
اول آنکه تو نمی دانی من به چه چیز نیاز دارم تا آنرا برآوری 
دوم آنکه تو نمی دانی من چه زمانی نیازمندم تا در همان زمان بر آوری 
سوم آنکه تو نمی دانی چه اندازه ای نیاز دارم تا بی کم و کاست آنرا برآوری 
امّا خداوند که ضامن روزی من است بر همه ی اینها آگاه است وانگهی اگر تو غضب کنی مرا محروم می کنی ولی خدا هیچگاه مرا از فضل و روزی خود محروم نمی کند. 

۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۱۰
مصطفی امینی

ای که شب را با تو سر کردم 
چرا دیدم که صبح 
در کنار دیگری بنشسته ای 
آخر چرا 
شرط انصافت کجا رفته ست مهمانی 
چرا زنگی 
چرا رومی 
دلم یکرنگ می خواهد 
چرا بومی 
چرا بومی 
در این نقاشی دنیا 
فقط یک قطره ی رنگی
چرا پنداشتی آخر 
که اینجا بوم صد رنگی 

۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۰۹
مصطفی امینی

( این موتور محرک اصلاح طلبی است ، فردا چه زود دیر می شود اگر امروز را درنیابی )
اصلاح طلب خردمند است ، صبور است ، امید وار است ، اما به روز هم هست و امروز را پُل فردا میداند . 
اصلاح طلب خانه ی امیدش را بر ستونهای استوار بنا می کند .
اصلاح طلب عهد شکن نیست ، فراموش کار هم نیست . 
اصلاح طلب ایمان دارد به آنچه میگوید و باور دارد به آنچه میکند . 
اصلاح طلب توجیه گر نیست و در صراط مستقیم به چپ و راست نه میزند و نه می رود! 
اصلاح طلب هر روز را صحنه عاشورا میداند و اصلاح طلبی را نیاز دیروز و امروز و فردا. 
اصلاح طلب با زندان نمودن اندیشه ها مخالف است و حصر اندیشمند را تحمل ندارد . 
اصلاح طلب رویش سبز است ، بهار سبز است ، اندیشه ی سبز است . 
حرکت اصلاح طلبی هم موسوی ست ، هم عیسوی ؛ هم محمدی است ، هم حسینی ؛ هم حسنی ست و هم مهدوی ؛ هرچه هست رویش است و بینش است و کوشش است .
اصلاح طلب دین را به حصر خود در نمی آورد ، قانون را به رای خود تفسیر نمی کند ، خود را مساوی دین و فوق قانون نمی داند ، نه دین سازی می کند و نه انحراف در دین بوجود می آورد .
اصلاح طلب نه ارزشهای دینی را مصادره می کند و نه به جنگ با اراده مردم می رود 
اصلاح طلب با مردم است و غم نان مردم دارد ، با دوستان رسم مروّت دارد و با دشمنان مدارا می کند . 
اصلاح طلب با رای مردم بازی نمی کند ، حتی با کلمات هم بازی نمی کند ، اما برای حفظ آزادی و کرامت مردم جانبازی ها می کند . 
اصلاح طلبی دریای اندیشه هاست و انتخاب کننده بهترینها ست و برای هر زمان و هر مکان بهترین راه را انتخاب می کند . 
اصلاح طلب متعصب و درمانده نیست ، متحرک و سازنده است . 
در یک کلام اصلاح طلبی ، پندار نیک ،گفتار نیک و کردار نیک است. 
( الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر. )
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
احمد امینی

۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۰۶
مصطفی امینی

پس از خلع قدرت محمد مُرسی رئیس جمهور انقلاب مردم مصر بوسیله ی کودتای همان مردم ! ، افکار عمومی شاهد اتّخاذ مواضع تاریخی از شخصیت های برجسته ی سیاسی بود . 
اتخاذ مواضع غیر منتظره ؛ نگارنده را ، به فکر فرو برد و نکاتی را حاصل شد که در ادامه به بیان آن می پردازم : 
بدون تردید ، تحولات این سالهای منطقه ی ما ، در خود حرفهای ناگفته ی بسیاری دارد .
آن زمان که گفته شد : باید برای درد زایمان خاورمیانه جدید آماده شد ، شاید کسی حس نمی کرد شدت این درد را و کسی را امکان تصور نبود جنسیت فرزند نوظهور این زایمان پر خطر را ؛ و امروز ، ما انسانهای اینروزهای کره ی خاکی چقدر سعادتمندیم که شاهدان و بازیگران یکی از مهم ترین وقایع تاریخی سرگذشت حیوان ناطق ایم !
از جمله ی پیامدهای بهار عربی تحولات سرزمین فراعنه است حال آنکه در زمان نگارش این مکتوب ، در آن سرزمین از میوه های رسیده ی انقلاب ، خبری در دست نیست و باغبان ها و شکوفه ها در هوای دمدمی مزاج فصل بهار ، سخت و طاقت فرسا ولی آرام و سریع در حال به ثمر رساندن میوه های درخت انقلاب خویش اند !

کودتای انقلابی در انقلاب دموکراتیک به منظور اصلاح جهت حرکت انقلاب به سمت دموکراسی واقعی ! 
شرایط واقعی مصر ، به مراتب پیچیده تر و نامتوازن تر از جمله ی بالاست ؛ آش شوری با آشپزهای متعدد که نزاع این آشپزها ، بر دستورالعمل پخت آش نذری، بالا گرفته است و در آشفته بازار سر آشپز ها،این صاحب رستوران است که خوب می داند چه می کند ؟! 
همان رستورانی که برای مخاطبان ، دموکراسی طبخ می نماید !

چگونگی رخداد انقلاب دوم مصر ، مرا به این نتیجه ی سهل هدایت نمود که نکند ایدئولوژی ها و حکومت ها نیز تاریخ مصرف دارند و عاقبت منقضی خواهند شد ؟!

بطور مثال همین واژه ی دردسر ساز و حادثه آفرین دموکراسی ؛

در ابتدا به فهم خود از دموکراسی می پردازم : 
دموکراسی یکی از انواع حکومت است بمعنای حکومت مردم ؛ که در عمل ، بوسیله ی آن ، اکثریت از طریق فرآیند توافق شده ، بر خود و اقلیت با لحاظ تدابیری کارکردی ، در سطوح مختلف نهادهای اجتماعی ، حکمرانی می کنند و از این طریق نظم اجتماعی هماهنگ با تغییرات و تحولات ، دوام خویش را تضمین می نماید و ساختار نظام اجتماعی جهت تداوم مطلوب زندگی افراد درون خود ، با توافق اجزاء ذیل نام دموکراسی ، بوسیله ی مقبولیت ، مشروعیت می یابد .


لیکن ؛ 
چرا دیگر ، واژه ی خوش طعم دموکراسی ! ، کارکرد خویش را در حیاتی ترین مسائل در کشوری بنام مصر از دست داده است ؟! 
چرا ، امروزه ، واژه ی تلخی بنام کودتا ! ، برای مردمان آن دیار و جمع کثیری از سیاستمداران و برنامه ریزان برجسته ، شیرین تر از عسل شده است ؟! 
چرا در این سالهای جهان اجتماعی ، اعتماد به لوازم دموکراسی ، خدشه دار شده است ؟! 
معنای طغیان های سالهای اخیر توسط کنشگران علیه نتایج حاصله از فرآیندهای دموکراتیک چیست ؟! 
علّت فصل الخطاب نبودن قانون در اینروزهای حیات بشری را در کدامین کوی ، باید جست و جو کرد ؟! 
چرا ، اقلیت ها خود را اکثریت می پندارند و اکثریت ها در تندباد حوادث ، آب می روند ؟! 
علّت وجود این همه بادبان در عصر فرا صنعتی کنونی را کجا باید یافت ؟! 
آیا انسان متمدّن در ثانیه های پایانی حیات ، بیمار شده است و برای درمان نیاز به مجازاتی سهمگین دارد ؟! 
آیا انسانی که در جست و جوی سعادت و برپایی مدینه ی فاضله به تسخیر خلایق اقدام می کرد و از رهگذر این حادثه ی میمون ، تمدن ها خلق می نمود ، خود در دام وسایل خود ساخته گرفتار آمده است ؟!
براستی ، بشریّت زیاده خواه ، راه کدامین سرمنزل مقصود ، در پیش گرفته است ؟!
چرا رسانه های مطرح که باید سرباز دموکراسی باشند ، احساس غرور کرده ، سر به طغیان برون آورده اند و خود را ژنرال می پندارند ؟! 
چرا رسانه های مغرور و تطمیع شده ، بسان ژنرال های خود فروخته ، مسخّر اقلیتی شده اند که حفظ منافع خویش را در ذهن می پروراند و اکثریت را به استثمار خویش کشانیده است ؟! 
این توهم اکثریت ، کدامین ویروس لاعلاج است که به جان آدمی هجوم آورده است ؟! 
مگر علی رغم میل باطنی بسیاری از ما ، نام محمد مرسی ، پس از انقلاب مردمان آن دیار ، از صندوق رای بیرون نیامد و مگر رئیس جمهور انتخابی مردم در روند دموکراتیک زمام امور را به دست نگرفت ، پس چرا مردمان آن دیار ، مصلحت خویش را در آن دیدند که از طریق کودتا ، تغییرات عقاید خویش را جامه ی عمل بپوشانند ؟! 
چرا ارتش به خود اجازه داد به نفع انقلاب مردم ، کودتایی در آن انقلاب کند ؛ مگر راهکارهای قانونی و مسیرهای دموکراتیک وجود نداشت ؟! 
و چرا اینقدر سریع ... و چرا اینقدر شیرین ... 
نقش رسانه ها چگونه بود ؟! 
و خیابان و میدان تا کی ؟! ... 
گزارش های تقلّب که هر از چند گاهی منتشر می شود نشانه ی چیست ؟!


هر تحلیلی که بتوان برای این مسئله ی مهم قائل شد ، دو نکته حائز اهمیّت است : 
اول اینکه ؛ از یک نگاه ، مردمان اینروزهای کره ی خاکی جادو شده ی جهت گیری های رسانه هایند و هویّت خویش را از دست داده اند و فرمان تدبیر از آنان سلب شده است و بدین علت دنباله رو موج سازی های رسانه ای شده اند و اختیار و آزادی آنان در فرآیندی دموکراتیک از ایشان سلب شده است ؛ پس آیا همچنان ، ایشانند که بر خود حکومت می کنند ؟! 
دوم اینکه ، احتمالا ، رعیّت هایی که در جهت تکاملی خویش ، ره به سوی شهروندی می برند ، خطا کارند ، در انتخاب خویش اشتباه کردند و پس از آگاهی ( میوه ی نایاب و حیات بخش ) به اشتباه خویش ، با اشتباهی بزرگتر سعی در جبران فرصت های از دست رفته دارند که در چنین حالتی ، آیا مردم خطا کار را صلاحیت برای حکومت بر خویش ، عقلایی است و یا دموکراسی نوزاد شش ماهه ای نیست که بدون در نظر گرفتن شرایط و جوانب ، سعی در رشد خویش دارد ! آیا دموکراسی قربانی این شتاب زدگی نخواهد شد ؟! 
آیا سر انجام این رویّه ها ی باطل ، به هرج و مرج و فروپاشی نظم اجتماعی مختوم نخواهد شد ؟!
صرف نظر از اینکه آیا جناب مرسی صلاحیت سکّان داری کشتی طوفان زده ی دیار مصر را داشت یا نه ، آیا این نحوه ی خلع او از قدرت ، فصل الخطابیِ قانون را خدشه دار نمی کند ؟! و یا قانون دیگر ظرفیت زیاده خواهی یا حق طلبی انسان را ندارد ؟! 
همانند نمونه های دیگری که در این سالها بوقوع پیوست ... 
تصور من این است که در تحولات اخیر زندگی اجتماعی ، نشانه هایی از ناکارآمدی دموکراسی بواسطه ی سهم خواهی ها و تفسیر به رای های داعیه داران آن ، به چشم می خورد ... 
دموکراسی نیز ره به دیکتاتوری می برد و زمینه های نابودی خویش را فراهم می کند ؟! 
باید به یاد داشته باشیم که دموکراسی نیز همانند انواع دیگر حکومت ها ، بسان یک رمان می ماند ، همانند یک داستان و شبیه یک فیلم ؛ نمایشی که تهیه کننده می خواهد ، گارگردان می خواهد ، نقش می خواهد ، هنرپیشه می خواهد ، مخاطب می خواهد ، زمان می خواهد ، مطالعات زمینه ای نیاز دارد و از همه مهمتر بودجه و امکانات زیر ساختی می خواهد ... 
فیلمی که برای دقایقی روح آدمی را ارضاء می کند و تندباد حوادث جز نام و خاطره و درس ، چیزی از آن بر جای نخواهد گذاشت !!!
مگر نه این است که نمایش ها زمان پایان دارند ! 
باید بدانیم که در زمانه ای که حق کپی رایت را محترم نمی شمارند و آمار تجاوز به حقوق معنوی همانند آمار تجاوز به سایر حقوق انسانی رو به تزاید است ، دموکراسی ، یک اثر بی کیفیت نیست که بتوان براحتی بوسیله ی کپی های پی در پی و بی قاعده ، از مواهب آن بهره مند شد ! آن هم دموکراسی که در درون خود با پارادوکسی طاقت فرسا دست و پنجه نرم می کند !
برنامه ریزان همان رستورانی که دموکراسی طبخ می کند باید متوجّه باشند که همه جا ، هدف وسیله را توجیه نمی کند و تحقق دموکراسی بوسیله ی دیکتاتوری موزیانه و تسخیر ذهن آدمیزاده ، پیامدهای غیر قابل جبرانی را در پی خواهد داشت !
آنان باید متوجّه باشند که قانون طبیعت است برآمدن خورشید صبحگاهی از سمت مشرق و هیچگاه خورشید از مغرب زمین طلوع نخواهد کرد و خورشید های بدلی جای خورشید حقیقت را پُر نخواهند کرد !
آنان ، در این زمان باید بدانند که جهان به قوّت خالق خویش باقیست و به این سرعت برای تولد جهان مادّی دیگر ، به پایان نخواهد رسید و این دمدمی مزاجی ها ی اقلیمی چیزی جز تدابیری برای حفظ توازن طبیعت نیست و جهان تا موعد فنا ، همچنان باقیست ! 
آنان باید متوجّه باشند که سرانجام این فیلمنامه نویسی های تکراری ، طرد نمایش از سوی مخاطبان است و پیامدی جز هرج و مرج و نزاع منطقه ای و بین المللی را در پی نخواهد داشت ! 
آنان باید متوجّه عواقب این دیکتاتوری منافقانه ی خویش باشند ! 
جناب فوکویاما که پایان تاریخ را در پیروزی دموکراسی می داند و رای خویش را به نفع تکامل ایدئولوژیک نوع بشر با تولد دموکراسی صادر می کند باید بداند که دموکراسی غربی بمثابه ی شکل نهایی حکومت بشری تداوم نخواهد یافت . این دموکراسی مختوم به دیکتاتوریست و فروپاشی غیر منتظره در انتظار اوست ! 
با تحولات اخیر نظام اجتماعی ، دموکراسی معیوب دیگر توانایی آن را ندارد که اثبات کند بهترین نظام سیاسیست بلکه نسخه ای مسکّن بدلیل ناچاری بشریست ! 
آنان باید بدانند که حیلت های اخیرشان در فرصت طلبی از نا آگاهی حاکمان و مردمان اینروزهای ایران زمین و پر و بال دادن به مدّعیان دروغگو و معطر کردن فضای زندگی تشیع به تجمّلات و سرگرمی های مادّی و فساد هر گز نخواهد نتوانست دو بال پرواز تشیّع را قطع کند ! 
تشیع به مثابه ی پرنده ای جان سخت می ماند که تند باد حوادث بر کوله بار تجربه ی او می افزاید ، آب دیده تر می شود ، زنگارهای خویش را می زداید و سیقل می یابد ! پرنده ای که توان پرواز در شب را دارد ، به دام انداختنش دشوار است ! 
من با تمام وجود خویش احساس کردم ، دستی ورای دست ها را که حفاظت می کند تداوم آئین خویش را و هدایت می کند انسان به ما هو انسان را به سمت سعادت ! سعادتی که در انتظار آدمیزاده ی ناسپاس و فزونی خواه است ! 
برنامه ریزان این روزهای عرصه ی بین الملل باید بدانند که آنان نیز مهره های دستی ورای دست ها هستند که انسان را در جهت تکاملیش به سوی سعادت رهنمون می سازد ! 
شاید بزودی ، و در ادامه ی مسیر تکاملی انسان ، پس از حکومت مردم و حکومت ساحرانه ی رسانه ها و حکومت دیکتاتوری اقلیت قدرتمند ، آفتابی از سمت مشرق برون آید و نسل های پایانی حیات شاهد حکومت آگاهی و انسانیت باشند ... حکومتی مبتنی بر تدبیر آفریننده ی بشریّت ! همان خالقی که از معایب و مزایای ما بیش از خودمان با خبر است !
نوعی رجعت به گذشته ؛ نوعی حکومت اشتراکی ، نوعی از انهدام حکومت و سازمانیافتگی هرج و مرج ؛ و یا تدبیری تازه !
شگفتا در این سی ثانیه ی پایانی حیات ، بی شماری تحوّلات انسان را ! 
شاید وقت آن رسیده است که در معنا و مفهوم زمان و قوانین وضع شده بر آن نیز تجدید نظر کرد ... شاید ! 
دموکراسی ، باید بداند که وسیله است و هدف نیست . 
نظام سرمایه داری باید بداند که مهره ای در جهت تکامل اجتماع انسانی به سمت سعادت ، بیش نیست و تاریخ مصرف دارد ! 
احساس می کنم به پایان عصر دموکراسی به دلیل تحریف دموکراسی ، نزدیک می شویم ... 
دموکراسی ، اگر می خواهد این پایان دردناک را به تاخیر اندازد باید اندیشه کند چاره ای را در جهت اصلاح معایب خویش و زدودن زنگارهایی را که روانش را تسخیر نموده است ! 
دموکراسی اینروزهای انسان زیاده طلب ، برای ماندگاری ، نیاز به ریاضت دارد و به مجازاتی سهمگین نیازمند است ، مجازاتی که طنین آن از تغییرات اینروزهای سکونت گاه خوش آب و علف به گوش می رسد ! 
آیا دموکراسی خواهد ماند و آیا دموکراسی توان زایمان فرزندی سنگین وزن را دارد ، آیا این سزارین به مرگ مادر و نقص فرزند ختم نخواهد شد ، آیا در حال نزدیکی به پایان عصر دموکراسی نیستیم و آیا نباید تابوتی برای این مادر و فرزند آماده کرد ؟! 
تحولات آتی جهان اجتماعی ، پاسخگوی این ابهامات فراوان خواهند بود ! آن چیزی که نیازمند توجّه است ، این است که باید بدانیم که تک تک ما مدیون تاریخ هستیم و امروز وظیفه ای سنگین بر دوش ما نهاده شده است ! 
آیا با این همه ادّعا ، توانایی به سرانجام رساندن آنرا داریم ؟!!!

من ، مثل همیشه ، به آینده ای که انتظار انسان را می کشد ، امید فراوان دارم !

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۱۴
مصطفی امینی

گاهی‌وقت‌ها که باید در وصف ِاحوال بهار‌های مختلف بنویسم، در اندیشه ی تحوّل فرو می روم، به خصوص در چگونگی این انقلاب‌های طبیعی که شگفتی‌ساز است.

مثلا همین آمد‌و‌شد فصل‌ها !

زمستان را نظاره کن، آفتاب طلوع می کند هر روز، امّا، توان ترمیم زخم‌های فصل سرما را ندارد، و در‌نهایت، مغلوب سوز طاقت فرسایش می شود و غروب غم‌انگیز، پایان‌بخش طلوع کوتاه، سرنوشت خواهد بود.

برآمدن‌و‌خفتن، قانون طبیعت است، برای همه‌ی فصل‌ها و برای همه‌ی خورشیدها، امّا، طلوع و غروب، در زمستان، حال دیگری دارد.

تو چه میدانی طوفان درون خورشید را در آن ایّام!  

آیا تا به حال به چرایی طلوع سردش، در آن یخبندان ، گلایه کرده ای؟

بعید می دانم.

می بینی، حتی در زمستان نیز، تابش آفتاب لازم است، حتی اگر از سوز سرما به خود پیچی !

پس، به تدبیر مردان آفتابی، گلایه مکن، که ایشان، بهتر می دانند، مصلحت زمان و زمانه را !

نباید نا امید بود، باید مدام تابید، امیدوارانه تابید، بدون منّت، مثل خورشید طبیعت، حتّی اگر بدانی که سوز زمستان، سرد خواهد کرد گرمای وجودت را !

به طبیعت دوباره بنگر

خورشید مدام می تابد، حتی در سرمای طاقت فرسای فصل یخبندان !

هیچگاه دیده ای نا امیدی خورشید را ؟

و این راز جاودانگی آفتاب است.  

شگفتا که چه قانون زیبایی دارد این طبیعت!

مدام به زمستان هشدار می دهد، با طلوع و غروب‌های هر روزش، امّا، هنگامی‌که، نا امید از کُرنش شد، دست قدرتمندش، چاره را در انقلاب می یابد و در پی آن تدبیر، بهار، هویدا می شود و تو، که نومید، احوال سرد را نظاره می‌کردی و افسوس می‌خوردی، دیده را فرو‌‌‌بندی بر آن ایّام، باران وجودت را سیقل دهنده‌ی چشم‌هایت می‌گردانی و با شور و نشاط، در بزم بهار، حضور می‌یابی، شادی می‌کنی، به دامان طبیعت می‌روی و ایّام شکفتن را سلام می‌گویی.

آری

این قانون طبیعت است، برای همه ی فصل ها و همه ی خورشید ها

پس بیخود ناله مکن

بگذار، تابش خورشید، بر ایّام یخبندان بتابد.

شاید در همین نزدیکی، زمستان، خود نیز، بهار شد و و بهار را، با هم، جشن بگرفتید.  

باید به بهاری شدن اجتماع انسانی امید فراوان داشت.

تصوّر می‌کنم که می‌توان قانون طبیعت را دور زد و بدون انقلاب، شاهد شکفتن مدینه بود.  

شاید پُرسی چگونه می شود فصل سرد جامعه را بهاری کرد، آنهم بدون انقلاب ؟!

پاسخت را می دانم و آن، در وجود فاصله‌هاست.   

به خورشید طبیعت بنگر؛ چقدر فاصله دارد با احوال زمستان و همین فاصله هاست که درک متقابل ایشان را ناممکن می سازد و دشمنی میانشان را صد‌‌چندان می‌کند و زمستان را زمستان و آفتاب را کم اثر!   

آری می‌توان قانون طبیعت را دور زد و بدون انقلاب، بهار شهر را با کاهش فاصله‌ی خورشید از احوال سرد فصل یخبندان، شاهد بود.

باید، آفتاب جامعه ی انسانی، برای دیدار آنچه بر مبنای قضاوت عالم ظاهر، زمستان می دانیم، خود را مهیّا سازد، مذاکره کنند و سنگ‌ها‌شان را وا‌بکنند، شاید، در بزم بهاری، همگان، مهمان بودند.  

لااقل بگذارید، این تدبیر آزموده شود، امید که این بار، زمستان، خود، سُرنای نوروز را سر‌‌ دهد و قانون طبیعت دور بخورد و انقلاب اجتماع در پستوی ذهن‌های نومید، به امانت ماند.

چه اینکه نشانه‌هایی در همین نزدیکی‌ها، رؤیت می شود اکنون. 

بیاییم به طبیعت بنگریم که درس های فراوان، می آموزدمان به آسانی.

سلام بهار مبارک‌باد.

ارادتمند

مصطفی امینی

بهار 1393

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۰۹
مصطفی امینی