قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته
مصطفی امینی «بیدار»

مالک و مدیرعامل هلدینگ بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول:
1- آژانس خبری بین المللی ایصال نیوز
2- ماهنامه اقتصادی سیاسی نهضت
3- آژانس خبری محلی نجف آباد نگار

مالک و مدیرعامل شرکت‌های:
1- بهساز قامتان بیدار
2- جوانه سبز رها
3- آسمان خراشان بیدار
4- داده کاوان ژرف اندیش
5- مرکز کارآفرینی و شتابدهنده بیدار
6- مرکز فنی ارتوپدی بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول انتشارات قلم شکسته
صاحب امتیاز و مدیرمسئول کانون آگهی و تبلیغات ارمغان نو

کارآفرین و فعال اقتصادی بخش خصوصی
شاعر، نویسنده و مترجم
یک علامه ای در ابتدای مسیر زندگی

دانشجو و دانش آموخته در رشته های
1- جامعه شناسی
2-روانشناسی
3- روزنامه نگاری
4- مطالعات فرهنگی و رسانه
5-حقوق

ایمیل: mostafaamini1990@gmail.com
نویسندگان

۵۲ مطلب با موضوع «اندیشه سیاسی و سیاست» ثبت شده است

یش بینی من برای انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی و چینش کرسی ها: 
---
1 - 50 درصد سهم اعتدالیون (با محوریت هاشمی و روحانی)
2 - 20.69 درصد سهم اصلاح طلبان (با محوریت خاتمی و عارف) 
3 - 19.31 درصد سهم اصولگرایان (بامحوریت قالیباف و لاریجانی)
4 - 5.52 درصد سهم پایداری ها (با محوریت مصباح) 
5 - 4.48 درصد سهم افراد مستقل
---
پس از انتخابات و چینش کرسی ها هم، ائتلاف نانوشته ای میان اعتدالیون و اصلاح طلبان و اصولگرایان، رویه های مجلس شورای اسلامی را پیش خواهد برد، امّا در جریان انتخابات، کشمکش هایی را شاهد خواهیم بود. 
---
مجلس آینده، در کل، مطلوب و مجلسی تخصصی و حرفه ای خواهد شد... 
---
به شرط ثبات مطلوب سیاسی و عدم وقوع حوادث غیر منتظره و مخل نظم. 
تا نظر شما چه باشد  
دیگر انتخابات ها را هم، خُب، نمی شود برایش پیش بینی کرد، درک کنید مرا، به هر حال جانمان را که از سر راه نیاورده ایم عزیزان من 

۲۹ آبان ۹۳ ، ۱۷:۲۰
مصطفی امینی

ایاز، غلام شاه محمود غزنوی (پادشاه ایران)، در آغاز چوپان بود. وقتی در دربار سلطان محمود به مقام و منصب دولتی رسید، چارق و پوستین دوران فقر و غلامی خود را به دیوار اتاقش آویزان کرده بود و هر روز صبح، اول به آن اتاق می‌رفت و به آنها نگاه می‌کرد و از بدبختی و فقر خود یاد می‌‌آورد و سپس به دربار می‌رفت. 
او قفل سنگینی بر در اتاق می‌بست. 
درباریان حسود که به او بدبین بودند خیال کردند که ایاز در این اتاق گنج و پول پنهان کرده و به هیچ کس نشان نمی‌دهد. به شاه خبر دادند که ایاز طلاهای دربار را در اتاقی برای خودش جمع و پنهان می‌کند. 
سلطان می‌دانست که ایاز مرد وفادار و درستکاری است. اما گفت: وقتی ایاز در اتاقش نباشد بروید و همه طلاها و پولها را برای خود بردارید.
نیمه شب، سی نفر با مشعل‌های روشن در دست به اتاق ایاز رفتند. با شتاب و حرص قفل را شکستند و وارد اتاق شدند. اما هرچه گشتند چیزی نیافتند. فقط یک جفت چارق کهنه و یک دست لباس پاره آنجا از دیوار آویزان بود. 
آنها خیلی ترسیدند، چون پیش سلطان دروغزده می‌شدند.
وقتی پیش شاه آمدند شاه گفت: چرا دست خالی آمدید؟ گنجها کجاست؟ آنها سرهای خود را پایین انداختند و معذرت خواهی کردند.
سلطان گفت: من ایاز را خوب می‌شناسم او مرد راست و درستی است. آن چارق و پوستین کهنه را هر روز نگاه می‌کند تا به مقام خود مغرور نشود. و گذشته اش را همیشه به یاد بیاورد.

۱۲ آبان ۹۳ ، ۱۵:۵۲
مصطفی امینی

ابوتمام، پیچیده سخن می گفت. 
او را گفتند: چرا چنان نگویی که به فهم نزدیک باشد؟ 
گفت: چرا آنچه را که می گویند، نفهمیم؟

"کشکول"

۰۱ آبان ۹۳ ، ۱۴:۰۵
مصطفی امینی

آسمونُ دوست دارم
حتّی بیشتر از ستاره 
ولی این حرف قشنگُ
میزنم با کلّی ناله 
آسمون وقتی قشنگه
که باشه خورشید ستاره
آسمون به شرط خورشید
بدلش فایده نداره 
...
به ستاره ها بگوئید 
که خورشید، عزیز می مونه 
بیخودی، نقشه نریزند 
هنوزم خورشید همونه
هنوزم برای ما ها 
اسم اختر، یه نشونه
توی این شلوغی شهر 
یاد اون، تو دل می مونه
...
هنوزم مثل قدیما 
او یه مرد مهربونه 
هنوزم مثل یه شمعی 
توی تاریکی می مونه 
نداره ترسی ز سوختن 
میسوزه تا ره بمونه 
مثل خورشید که یه عمره 
ایستاده تا شب نَمونه
...
همگی به گوش، خبردار 
داره میده وعده بیدار 
به همون نشونی ای که 
گفته بود، میره شب تار 
به خدا یه روزی آخِر 
صبح میشه وعده ی دیدار 
سَحرِ، قرآن بخونید 
نزدیکه طلوع اون یار 
...
اینایی که نا امیدن 
وعده ی سیاهی میدن 
اینایی که دل بریدن 
رسم نامردا رو دیدن 
همگی به گوش، خبردار 
داره میشه صبح دیدار 
یه خبر دارم که نابه 
داره میشه فجر بیدار 
... 
قبل اون باید بدونید 
دو تا اتفاق تلخه 
یکیش از جانب بلخه 
میسوزه هر کی که فَلخه 
دومیش که خیلی تلخه 
میکشه هرکی که سَلخه
بین این دو تا نشونی 
روزگار اهل، تلخه 
... 
همگی به گوش، خبردار 
میگذره این شبای تار 
گِردِ این چرخ زمونه 
دائما اینجور نَمونه
وقت چرخیدن دنیا 
نزدیکه ، اینها، نشونه 
منتظر باشید عزیزان 
وقتشُ خدا میدونه

-------------------------------
با ارادت 

۰۷ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۲۲
مصطفی امینی

سوریه 
ای دیار تمدن های پنج هزار ساله 
ای سرزمین ماری، ابلا، اوگاریت
در دام کدامین نفرین
کدامین عذاب 
کدامین طرح پلید
گرفتار آمده ای 
که چنین 
بر ویرانه هایت
برافراشته اند
درفش سیاه 
آن سیه دلان تبه کار... 
------------------------------------
پ.ن: 
سوریه،خیلی مظلوم است... 
با تلفاتی بیش از 191000 انسان... 
براستی تفاوت کودکان سوری و فلسطینی در چیست... 
بیدار بنگر به حال پریشان منطقه .

۲۵ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۲۰
مصطفی امینی

از علامه طباطبایی سوال شد: 
( مردم، پیش از حضرت نوح، از چه دین و شریعتی پیروی می کردند؟ ) 
پاسخ ایشان چنین بوده است: 
( از زمان حضرت آدم تا زمان حضرت نوح، زندگی نوع انسانی، بسیار ساده بوده، همگان با هم متّحد و متّفق بوده اند و اختلافات مهم - اعم از اختلاف در زندگی مادّی و اختلاف در مذاهب، آراء، افکار و عقاید - میان آنان نبوده است ) 
سپس، سوال دیگری در محضر ایشان، طرح گردید: 
( پس حضرت آدم و پیروان او، چه دینی داشته اند و به چه دینی عمل می کردند؟ )
که ایشان فرموده اند: 
( دارای یک سلسله عقاید کلّی و مجموعه ای از اخلاقیات بوده اند ) 

خوانده ام که دکتر علی شریعتی نیز فرموده اند: 
( سخت است حرفت را نفهمند، سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند، حالا می فهمم که خدا چه زجری می کشد، وقتی این همه آدم حرفش را نفهمیده اند هیچ، اشتباهی هم فهمیده اند )

دردم این است، تاسف بار است، اینجا، در این کره ی خاکی، صدها تن، برای رضای خدا، با نام خدا، با پرچم خدا، انسان را، این زیباترین نقاشی خداوند را، این عزیز دردانه ی عالم خلقت را، پاره پاره می کنند...
ای کاش ... 
گاهی وقت ها، خیلی دوست داری حرف دلت را بزنی ... 
اما نمی شود ... 
خودت هم مشکل داری ... 
صاف نشده ای هنوز ... 
مشکل داری ... 
بیشتر از همه ... 
خانواده ات هم از دست تو شاکی می شود چه برسد به دیگران ...

۲۵ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۰۳
مصطفی امینی

به رسم تحجّر ، به نام تمدّن 
عجب می کشد ، دیگر ِ کیش را 
شگفتا که این گرگ آدم نما 
عجب می درد پیکر خویش را

( مصطفی امینی ) 

۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۴۵
مصطفی امینی