قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته
مصطفی امینی «بیدار»

مالک و مدیرعامل هلدینگ بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول:
1- آژانس خبری بین المللی ایصال نیوز
2- ماهنامه اقتصادی سیاسی نهضت
3- آژانس خبری محلی نجف آباد نگار

مالک و مدیرعامل شرکت‌های:
1- بهساز قامتان بیدار
2- جوانه سبز رها
3- آسمان خراشان بیدار
4- داده کاوان ژرف اندیش
5- مرکز کارآفرینی و شتابدهنده بیدار
6- مرکز فنی ارتوپدی بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول انتشارات قلم شکسته
صاحب امتیاز و مدیرمسئول کانون آگهی و تبلیغات ارمغان نو

کارآفرین و فعال اقتصادی بخش خصوصی
شاعر، نویسنده و مترجم
یک علامه ای در ابتدای مسیر زندگی

دانشجو و دانش آموخته در رشته های
1- جامعه شناسی
2-روانشناسی
3- روزنامه نگاری
4- مطالعات فرهنگی و رسانه
5-حقوق

ایمیل: mostafaamini1990@gmail.com
نویسندگان

۸۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

دوش جامی ز میِ صافیِ ذاتم دادند 
ساغری چند ، چو از دُردِ صفاتم دادند 
نیم مستم چو نمودند ، ز مینای صفات
جام سرشار ، ز خُمخانه ی ذاتم دادند 
بُوَد از هر دو جهان سر خطِ آزادی من 
جرعه یی کز درِ میخانه براتم دادند 
مُلک اسکندر و آب خِضِر از یادم بُرد 
از لب دوست ، چو بوسی به زکاتم دادند 
چشمه ی روشن لعل تو مرا کرد عیان 
آب خضریکه نشان در ظلماتم دادند 
چه غم ار خنجر ابروی توأم ساخت هلاک 
از لب لعل تو باز آب حیاتم دادند 
تشنه در بادیه ی هجر نشاید مردن 
منکه از دیده ی خونبار ، فراتم دادند 
دل بُوَد فارغم از یادِ گلستان جنان 
تا که در گلشن کوی تو ، ثباتم دادند 
شده ام در قدم پیر مُغان ، پست چو خاک 
که به میخانه علوِّ درجاتم دادند 
کار با گردش پیمانه چو افتاد اشراق 
از غم گردش ایّام نجاتم دادند 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۲۰
مصطفی امینی

رسم دنیا جمله تکرار است ، اندر کارها 
تا چه زاید عاقبت زین رسم و این تکرار ها 
بس حوادث چشم ما بیند که نو پنداردش 
لیک چشم پیر دنیا ، دیده آنرا بارها ... 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۱۹
مصطفی امینی

دهید شیشه ی صهبای سالخورده به دستم 
کنون که شیشه ی تقوای چندساله شکستم 
کتاب و خرقه و سجّاده ، رهن باده نمودم 
به تار چنگ زدم چنگ و ، تار سبحه گسستم 
فتاده لرزه بر اندام من ، ز جلوه ی ساقی 
خدا نکرده مبادا ، فتد پیاله ز دستم 
مرا به گُل چه سر و کار ؟ کز تو بشکفتم دل 
مرا به باده چه حاصل ؟ که از نگاه تو مستم 
به خود چو خویش بگویم ، توئی ز خویش مرادم 
اگر چه خویش پَرستم ، ولی ز خویش به رَستم 
نداشت کعبه صفایی به پیش درگهش اسرار 
از آن گذشتم و احرام کوی یار _ ببستم 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۱۸
مصطفی امینی

گلی از شاخه اگر می چینیم 
برگ برگش نکنیم 
و به بادش ندهیم ! 
لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم 
و شبی چند از آن 
هی بخوانیم و ببوسیم و معطر بشویم 
شاید از باغچه ی کوچک اندیشه مان گل روید ... 
( سهراب سپری ) 
..............................................
سهراب جان 
هر چند که در این شهر بزرگ 
همچنان می چرخد 
بر پاشنه ی وصف قشنگت 
درب خودخواهی ما آدم ها ... 
امّا
دوست ندارم 
هرگز 
چیدن شاخه گلی 
که به زحمت شده گل 
قیمت رویش گلهای درونم باشد ...

( حقیر ) 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۱۷
مصطفی امینی

خداوندا ! 
تو ما را جاهل خواندی ، از جاهل جز جفا چه آید ؟! 
خداوندا ! 
برنتاوستنِ ما با نفس خود ، از آن ضعف انگار 
و دلیری و شوخی ما از آنِ جهل انگار 
تو مان بر گرفتی و کس نگفت که بردار 
اکنون که بر گرفتی بمگذار 
و در سایه ی لطف خود می دار 

ج2 ، ص 423 ، تفسیر النساء

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۱۶
مصطفی امینی

ایدل وفا و عهد ، ز اهل وفا گذشت 
نام وفا ز صحبت اهل صفا گذشت 
از درد و غم بمیرو ، ز کس مرهمی مجوی 
زیرا که درد و محنت ما ، ز انتها گذشت 
از سوز دل چو سوخته شد خرمن سپهر
آه دلم ز پرده ی این نُه سما ، گذشت
این درد را _ دوا به صبوری توان گُزید 
چون صبر نیست ، طاقت ما از دوا گذشت 
ایدل دوای درد هم از درد میطلب 
درمان چو درد گشت ، عذاب و بلا گذشت 
تیغ بلا بفرق من آمد ز دست هجر 
کارم به جان رسید ، امید از شفا گذشت 
سیلاب غم ز موج بلا ، بر سرم رسید 
طوفان محنت ست ، که بر آشنا گذشت 
احمد وفا مجوی ، ز یاران بی وفا 
مهر و وفا چو از همه اهل صفا گذشت

( شیخ احمد جام ) 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۱۲
مصطفی امینی

اهل نظر که عالَم تحقیق دیده اند 
عشق تو را به مُلک دو عالم خریده اند 
صاحبدلان به مُلک کسان دل نمیدهند 
آنها که از کمال تو ، رَمزی شنیده اند 
غافل مشو ، که مَرکبِ مردانِ مرد را 
در سنگلاخ بادیه ، پی ها بُریده اند 
نومید هم مباش ، که رندان باده نوش 
ناگَه به یک خروش ، به منزل رسیده اند 
انصاری از بلا چه بنالی ؟ صبور باش 
دانی که صابران چه بلاها کشیده اند

( خواجه عبدالله انصاری ) 

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۱۱
مصطفی امینی