باید بدانیم در ذهن زنان جوان و تحصیل کردۀ ایرانی چه غوغایی ست، آنان نیمی از دانشجویان این کشور اند؛ این جمله، پاسخی ست که "هابرماس" در جواب سؤال از سرنوشت و آیندۀ ایران می دهد، براستی زنان اصفهانی تغییرات گسترده سیاسی، اجتماعی و اقتصادی استان را رقم می زنند؟
چند روزی ست که نتایج اولیۀ سرشماری نفوس و مسکن سال 1395 منتشر شده است. از جمعیت پنج میلیون و 120 هزار و 850 نفری استان، نزدیک به نیمی از آن، یعنی حدود دو میلیون و 521 هزار و 373 نفر را زنان اصفهانی تشکیل می دهند، زنانی که تنها نزدیک به 200 هزار نفر از آنان ساکن مناطق روستایی استان می باشند. به سخن دیگر، زنان اصفهانی، خواسته یا ناخواسته، زیست شهری را به زندگی روستایی ترجیح داده اند.
نیازمندیهای روزنامه، شبه خبرگزاریها و سایتهای استان را که ورق زنیم، مملو است از آگهی های جورواجوری که خبر از استخدام کارمند زن می دهند. فراخوانهایی که گاهی به زرق و برقهای متعدد زینت داده می شوند و گاهی به یکی دو عبارت ساده بسنده می کنند، بعضی عناوین درشت و اغراق آمیز دارند و بعضی دیگر، صادقانه، کارمند دفتری استخدام می کنند.
بخش غیر دولتی استان، آکنده است از بانوان ستم دیده ای که برای حقوقی ناچیز امّا حلال، رنج و زحمت بیش از هشت ساعت کار طاقت فرسا را به جان می خرند، نه از بیمه بهره مند اند و نه حقوق مصوّب ادارۀ کار، ماهانه به حسابشان واریز می شود.
"حالا چند ماه کار کن ببینم چکاره ای"، "اوضاعمان که فعلاً خوب نیست، دستمان خالی ست"، "حقوقت باشد برای ماه بعد"، "دو ماه دیگر کار کن، با این سه ماه، یکجا پرداخت می کنیم"
اینها، فقط و فقط، شرح مختصر افاضاتی ست که بانوان اصفهانی شاغل در بخش خصوصی، بعضاً، سر ماه، از زبان کارفرما، با گوش جان می شنوند، پرداختهای بخش دولتی نیز معوقه های پی در پی دارد، یقیناً بانوان اصفهانی از بیگاری متنفّر اند و ستاندن حقوق خویش را از درگاه الهی مطالبه می کنند. نه اینکه خدای ناکرده، کارفرمای اصفهانی در اندیشۀ معاش حلال نیست، نه، هرگز، بلکه ایشان معتقداند دخل اینروزهای بازار آزاد به خرجش نمی رسد، بازار راکد است و تکان نیز نمی خورد! الله اعلم.