قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته

هر آنچه عنایتی بوده است و امانتی ، دلنوشته ای و حکایتی ، شعری و شماتتی ، بیان می گردد بی هیچ مزد و منّتی

قلم شکسته
مصطفی امینی «بیدار»

مالک و مدیرعامل هلدینگ بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول:
1- آژانس خبری بین المللی ایصال نیوز
2- ماهنامه اقتصادی سیاسی نهضت
3- آژانس خبری محلی نجف آباد نگار

مالک و مدیرعامل شرکت‌های:
1- بهساز قامتان بیدار
2- جوانه سبز رها
3- آسمان خراشان بیدار
4- داده کاوان ژرف اندیش
5- مرکز کارآفرینی و شتابدهنده بیدار
6- مرکز فنی ارتوپدی بیدار

صاحب امتیاز و مدیرمسئول انتشارات قلم شکسته
صاحب امتیاز و مدیرمسئول کانون آگهی و تبلیغات ارمغان نو

کارآفرین و فعال اقتصادی بخش خصوصی
شاعر، نویسنده و مترجم
یک علامه ای در ابتدای مسیر زندگی

دانشجو و دانش آموخته در رشته های
1- جامعه شناسی
2-روانشناسی
3- روزنامه نگاری
4- مطالعات فرهنگی و رسانه
5-حقوق

ایمیل: mostafaamini1990@gmail.com
نویسندگان

۲۲ مطلب با موضوع «تحلیل ها» ثبت شده است

آیا، ما ایرانی ها، عادتمان است، که یا از این طرف بام افتیم یا از آن طرف؟ 
اصلا قبول دارید که چنینیم؟ 
دندانم که خراب شود، ناکارآمد شود، درد کند، بپوسد و به عامل مزاحمی در دهانم تبدیل شود، به پزشک مراجعه می کنم، به دندانپزشک! 
او هم بر مبنای علمی که آموخته است، به مدد ابزاری که در اختیار دارد، مطابق استانداردهایی، اقدام به مداوای دندانم می کند. 
معقولانه نیست، برای درمان این عارضه، به غلام ماست بند، یا حسن نانوا، یا عبدالرضا کبابی، مراجعه کنم. سه سوت (پیرایشگر محله مان)، جواد سبزی فروش، اسماعیل یخچال ساز و استاد رضا بنّا هم به طریق اولی، در این دایره می گنجند. 
اصلا بر فرض که به آنها مراجعه کنم و درد دندان را گزارش دهم؛ ورای نسخه پیچی های دم دستی (ژلوفن، پروفن و ...) ، آدرس دکتر تقی جراح را می دهند. 
دندانپزشک شیرین زبان محله مان را می گویم. 
این یک قاعدۀ خیلی خیلی پیش پا افتاده است! 
دموکرات ترین کشورهای دنیا هم که سفر کنی، همین است! 
آنچه که به چشم می آید این است که مردم، نخبگان (نمایندگان منتخب) را انتخاب می کنند و نخبگان، بر مبنای دانشی که به آن مجهز می باشند و در بستر برنامه ریزیهای بلند مدّت و نگاه کلان، تصمیم ساز و مجری برنامه ها می شوند. 
مسئولیتش را می پذیرند و پیامدهای تاریخی و حقوقی اقداماتشان را نیز بر عهده می گیرند.
خیلی وقت است، سیاست، نهادی شده است و نخبگان، دارای نهاد! 
دوران سیاست به مثابۀ یک کالای دم دستی و کوچه بازاری، به سر آمده است.
«همه چیز را همه کس دانند و همه کس هنوز از مادر زاده نشده اند!»
قرار نیست، همه کس تصمیم گیر همه چیز باشند.
نگارنده، رئیس جمهور روحانی را بسیار دوست دارد، او را می پسندد، رئیس جمهور روحانی، مرد مقتدریست، با صلابت راه می رود، گرم و سرد روزگار چشیده است، متفکر است و می داند چه می کند. او نشانی از رهبری دارد، صفتی از موسوی، یک ویژگی از هاشمی، رویه ای از خاتمی و خصیصه ای از احمدی نژاد. 
برای همین است که او را معقولانه، می پسندم. 
آرام است و صبور، دوست داشتنی و خوش خنده، جدّی و با اراده، انتقاد پذیر و شنونده. 
امّا درد دلی هم با او دارم. 
جناب آقای دکتر روحانی! 
امیدوارم حالتان خوب باشد، می دانم چه دشوار، کشور را در این بحران روزگار ناپسند، اداره می کنید، دستتان درست. 
امّا، جناب آقای رئیس؛ 
راستش را بخواهید، موضعتان پیرامون همه پرسی، از زاویه ای، به دلم ننشست. یعنی بهتر بگویم، آنکه شاید اکنون زمان مناسبی برای طرح آن نبود. 
حقیقت آنکه، اگر در سطح کلان، به نتیجه ای رسیده اید که باید تصمیمات حساسی در برخی مسائل اتّخاذ کنید، خب، البته که شما آگاه ترید و دایرۀ معلوماتتان بیشتر. اشکالی هم ندارد، آن تصمیمات را اتّخاذ کنید. امّا خواهشا عوارض تاریخی و حقوقی آنرا نیز در نظر داشته باشید، بپذیرید و امکان قضاوت تاریخی را به آیندگان بدهید. 
زیبنده، آن است که چنین تصمیماتی به نام مردم تمام نشود. شما تا کنون نیز، ایثار فراوان نموده اید. خواهشا این فداکاری را نیز متقبل شوید.
البته از زاویۀ دیگر اینکه، شاید شما در اندیشۀ مهر تأییدی برای منافع ملّی و دستاوردهای کلان باشید، که البته این بسیار خوب است. یا در حوزه های دیگر، در اندیشۀ روزآمدی باشید که آن نیز پسندیده است.
امّا اگر قرار است، از مسئله ای چشم پوشی شود و ...، خواهشاً عوارض جانبیش را نیز، متقبل شوید. 
قانون اساسی ما، ورای نیاز به روزآمدی که بعضاً احساس می شود، هنوز هم کارآمد و مدرن است. می توان در ضرورت اجرای دیگر اصول احیاناً بر زمین مانده اش هم، تدبیری اتّخاذ کرد. شاید وقت کافی برای همه پرسی، وجود داشته باشد. 
دوست تان دارم.
برایتان آرزوی موفقیت می کنم. 
با احترام.

۱۶ دی ۹۳ ، ۱۷:۵۶
مصطفی امینی

در صفحه ی شطرنج سیاست، شاه هم که باشی، بخواهی یا نخواهی، مهره ای!

به سیاست ها و سیاستمداران آمریکایی باید احترام گذاشت؛ آنان آموخته اند برتریشان را در عمل، نشان دهند و نه در شعار. 
---
نیمه ی پر لیوان، آنکه، نفت محدوده ی 50 دلاری و کمتر از آن، شانس یک توافق هسته ای (برد- برد) نه چندان پایدار را افزایش می دهد. 
اوباما به این برگ برنده دست کم تا انتخابات آتی که از منظر عقلا، رقابتی کاملا زنانه خواهد بود، نیازمند است. 
رئیس جمهور روحانی نیز، برای همراه نمودن بیشتر مجلس با خود از طریق چینش مطلوب کرسی ها (احتمالا بیشتر مجلسی تخصصی و کمتر سیاسی)، کنش عقلانی با محوریت مسئله ی هسته ای را، همچنان در دستور کار خود، نگه خواهد داشت.
---
خوش بینانه آنکه، علیرغم دشوار شدن شرایط در ماه های آتی، سال پیش رو سال موفقی خواهد بود. 
سیاستمداران ایرانی، باید با تمهیدات مبتکرانه، تصور امکان سرنگونی نظام سیاسی ایران را، در ماه های آتی و با توجّه به ناگواری شرایط، از ذهن رئیس جمهور اوباما و مشاورانش، همچنان دور نگاه دارند.
در غیر اینصورت، نیمه ی خالی لیوان، چشمگیر تر خواهد شد! 
--- 
یادمان باشد که در سالهای اخیر، تا کنون، قریب به 80 درصد وقایع در منطقه و جهان، مطابق منویّات سرکرده ها، بوقوع پیوسته است. 
اقتدارهای منطقه ای که یادتان هست، حالا آشفتگی و ناامنی سرمایه گذاری را بنگرید! 
بحران اقتصادی که یادتان هست؛ حالا پادشاهی دلار را مد نظر قرار دهید!
سکون اقتصادی و حرکت سرمایه که یادتان هست؛ حالا ذوق زدگی سرمایه ها برای حضور در بازارهای اروپایی و آمریکایی را در نظر بگیرید!
حرکت در حال توسعه ای ها به سمت صنایع ملّی نوظهور را که یادتان هست؛ حالا نابودی این صنایع در عصر جهانی شدن و تبدیل این موقعیت ها، به بازارهای مصرف و سرزمین های هدف را در نظر بگیرید!
پر واضح است که علیرغم هیاهوها، دیگران در موضع انفعالی محض قرار دارند! 
روسیه نیز احتمالا به زودی کوتاه بیاید، سابقه اش گواه این مسئله است، شاید چرخشی به سمت عربستان و ترکیه در منطقه و لبخندی پشت پرده به ایالات متّحده! 
و... 
---
ایران باید بیش از پیش خودش را آماده کند! 
مهره های منطقه ای، دل خوشی از سربازهای های ایرانی ندارند! 
وزیر باید همچنان به ترمیم چهره بپردازد. 
سربازان را همچنان باید در میدان نگاه داشت، کمک کنید تا سربازان قلعه شوند، یا فیل، یا اسب، امّا آنان را هرگز ترغیب به وزیر شدن نکنید، دستشان ییش از حد باز بشود، خراب می کنند.
حالا هنر این است که هوشمندانه و با تمهیدی همچون (راز سر به مهر) و با تداوم دیپلماسی خنده، بازی را به هم زد (نه مهره ها را به هم زد بلکه شاخ به شاخ شدن ها را تغییر موضع داد) ، لیکن ریسک آن بالاست، توصیه نمی شود. اگر ابزارش را به دست آوردید، در به هم زدن بازی، لحظه ای درنگ نکنید. یادتان باشد، هیاهو و جنجال نکنید. آرام. با خنده و محترمانه. خیلی با کلاس. از این بازی، بوی کیش و مات به مشام می رسد مراقب باشید.
به جامعه ی مدنی، بدبینانه و متوهمانه نگاه نکنید. آنها می توانند نیروهای کمکی خوبی باشند. تنفس بیشتر آنها، تجویز می شود. تنگ نظری نکنید. 
---
آیا شما نیز موافقید که غول های جهانی، بازی گردان تحولات جهانی هستند؟ 
دست های پشت پرده ای که عروسک ها را مطابق میلشان می گردانند! 
---
آری؛ در صفحه ی شطرنج سیاست، شاه هم که باشی، بخواهی یا نخواهی، مهره ای!
خیلی که تلاش کنی، می شوی شطرنج باز، مهره گردان، پشت پرده! 
به شدت نیز موافقم که هنر این است که باشگاه شطرنج ایجاد کنی، کارخانه ی مهره سازی تأسیس کنی و قواعد بازی را وضع کنی! 
از منظر من نیز، نه مهره ها و نه بازیکنان، بلکه باشگاه دارانِ خودکفایند که شایسته ی تمجید و احترامند

۲۹ آذر ۹۳ ، ۱۷:۰۲
مصطفی امینی

یش بینی من برای انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی و چینش کرسی ها: 
---
1 - 50 درصد سهم اعتدالیون (با محوریت هاشمی و روحانی)
2 - 20.69 درصد سهم اصلاح طلبان (با محوریت خاتمی و عارف) 
3 - 19.31 درصد سهم اصولگرایان (بامحوریت قالیباف و لاریجانی)
4 - 5.52 درصد سهم پایداری ها (با محوریت مصباح) 
5 - 4.48 درصد سهم افراد مستقل
---
پس از انتخابات و چینش کرسی ها هم، ائتلاف نانوشته ای میان اعتدالیون و اصلاح طلبان و اصولگرایان، رویه های مجلس شورای اسلامی را پیش خواهد برد، امّا در جریان انتخابات، کشمکش هایی را شاهد خواهیم بود. 
---
مجلس آینده، در کل، مطلوب و مجلسی تخصصی و حرفه ای خواهد شد... 
---
به شرط ثبات مطلوب سیاسی و عدم وقوع حوادث غیر منتظره و مخل نظم. 
تا نظر شما چه باشد  
دیگر انتخابات ها را هم، خُب، نمی شود برایش پیش بینی کرد، درک کنید مرا، به هر حال جانمان را که از سر راه نیاورده ایم عزیزان من 

۲۹ آبان ۹۳ ، ۱۷:۲۰
مصطفی امینی

پس از خلع قدرت محمد مُرسی رئیس جمهور انقلاب مردم مصر بوسیله ی کودتای همان مردم ! ، افکار عمومی شاهد اتّخاذ مواضع تاریخی از شخصیت های برجسته ی سیاسی بود . 
اتخاذ مواضع غیر منتظره ؛ نگارنده را ، به فکر فرو برد و نکاتی را حاصل شد که در ادامه به بیان آن می پردازم : 
بدون تردید ، تحولات این سالهای منطقه ی ما ، در خود حرفهای ناگفته ی بسیاری دارد .
آن زمان که گفته شد : باید برای درد زایمان خاورمیانه جدید آماده شد ، شاید کسی حس نمی کرد شدت این درد را و کسی را امکان تصور نبود جنسیت فرزند نوظهور این زایمان پر خطر را ؛ و امروز ، ما انسانهای اینروزهای کره ی خاکی چقدر سعادتمندیم که شاهدان و بازیگران یکی از مهم ترین وقایع تاریخی سرگذشت حیوان ناطق ایم !
از جمله ی پیامدهای بهار عربی تحولات سرزمین فراعنه است حال آنکه در زمان نگارش این مکتوب ، در آن سرزمین از میوه های رسیده ی انقلاب ، خبری در دست نیست و باغبان ها و شکوفه ها در هوای دمدمی مزاج فصل بهار ، سخت و طاقت فرسا ولی آرام و سریع در حال به ثمر رساندن میوه های درخت انقلاب خویش اند !

کودتای انقلابی در انقلاب دموکراتیک به منظور اصلاح جهت حرکت انقلاب به سمت دموکراسی واقعی ! 
شرایط واقعی مصر ، به مراتب پیچیده تر و نامتوازن تر از جمله ی بالاست ؛ آش شوری با آشپزهای متعدد که نزاع این آشپزها ، بر دستورالعمل پخت آش نذری، بالا گرفته است و در آشفته بازار سر آشپز ها،این صاحب رستوران است که خوب می داند چه می کند ؟! 
همان رستورانی که برای مخاطبان ، دموکراسی طبخ می نماید !

چگونگی رخداد انقلاب دوم مصر ، مرا به این نتیجه ی سهل هدایت نمود که نکند ایدئولوژی ها و حکومت ها نیز تاریخ مصرف دارند و عاقبت منقضی خواهند شد ؟!

بطور مثال همین واژه ی دردسر ساز و حادثه آفرین دموکراسی ؛

در ابتدا به فهم خود از دموکراسی می پردازم : 
دموکراسی یکی از انواع حکومت است بمعنای حکومت مردم ؛ که در عمل ، بوسیله ی آن ، اکثریت از طریق فرآیند توافق شده ، بر خود و اقلیت با لحاظ تدابیری کارکردی ، در سطوح مختلف نهادهای اجتماعی ، حکمرانی می کنند و از این طریق نظم اجتماعی هماهنگ با تغییرات و تحولات ، دوام خویش را تضمین می نماید و ساختار نظام اجتماعی جهت تداوم مطلوب زندگی افراد درون خود ، با توافق اجزاء ذیل نام دموکراسی ، بوسیله ی مقبولیت ، مشروعیت می یابد .


لیکن ؛ 
چرا دیگر ، واژه ی خوش طعم دموکراسی ! ، کارکرد خویش را در حیاتی ترین مسائل در کشوری بنام مصر از دست داده است ؟! 
چرا ، امروزه ، واژه ی تلخی بنام کودتا ! ، برای مردمان آن دیار و جمع کثیری از سیاستمداران و برنامه ریزان برجسته ، شیرین تر از عسل شده است ؟! 
چرا در این سالهای جهان اجتماعی ، اعتماد به لوازم دموکراسی ، خدشه دار شده است ؟! 
معنای طغیان های سالهای اخیر توسط کنشگران علیه نتایج حاصله از فرآیندهای دموکراتیک چیست ؟! 
علّت فصل الخطاب نبودن قانون در اینروزهای حیات بشری را در کدامین کوی ، باید جست و جو کرد ؟! 
چرا ، اقلیت ها خود را اکثریت می پندارند و اکثریت ها در تندباد حوادث ، آب می روند ؟! 
علّت وجود این همه بادبان در عصر فرا صنعتی کنونی را کجا باید یافت ؟! 
آیا انسان متمدّن در ثانیه های پایانی حیات ، بیمار شده است و برای درمان نیاز به مجازاتی سهمگین دارد ؟! 
آیا انسانی که در جست و جوی سعادت و برپایی مدینه ی فاضله به تسخیر خلایق اقدام می کرد و از رهگذر این حادثه ی میمون ، تمدن ها خلق می نمود ، خود در دام وسایل خود ساخته گرفتار آمده است ؟!
براستی ، بشریّت زیاده خواه ، راه کدامین سرمنزل مقصود ، در پیش گرفته است ؟!
چرا رسانه های مطرح که باید سرباز دموکراسی باشند ، احساس غرور کرده ، سر به طغیان برون آورده اند و خود را ژنرال می پندارند ؟! 
چرا رسانه های مغرور و تطمیع شده ، بسان ژنرال های خود فروخته ، مسخّر اقلیتی شده اند که حفظ منافع خویش را در ذهن می پروراند و اکثریت را به استثمار خویش کشانیده است ؟! 
این توهم اکثریت ، کدامین ویروس لاعلاج است که به جان آدمی هجوم آورده است ؟! 
مگر علی رغم میل باطنی بسیاری از ما ، نام محمد مرسی ، پس از انقلاب مردمان آن دیار ، از صندوق رای بیرون نیامد و مگر رئیس جمهور انتخابی مردم در روند دموکراتیک زمام امور را به دست نگرفت ، پس چرا مردمان آن دیار ، مصلحت خویش را در آن دیدند که از طریق کودتا ، تغییرات عقاید خویش را جامه ی عمل بپوشانند ؟! 
چرا ارتش به خود اجازه داد به نفع انقلاب مردم ، کودتایی در آن انقلاب کند ؛ مگر راهکارهای قانونی و مسیرهای دموکراتیک وجود نداشت ؟! 
و چرا اینقدر سریع ... و چرا اینقدر شیرین ... 
نقش رسانه ها چگونه بود ؟! 
و خیابان و میدان تا کی ؟! ... 
گزارش های تقلّب که هر از چند گاهی منتشر می شود نشانه ی چیست ؟!


هر تحلیلی که بتوان برای این مسئله ی مهم قائل شد ، دو نکته حائز اهمیّت است : 
اول اینکه ؛ از یک نگاه ، مردمان اینروزهای کره ی خاکی جادو شده ی جهت گیری های رسانه هایند و هویّت خویش را از دست داده اند و فرمان تدبیر از آنان سلب شده است و بدین علت دنباله رو موج سازی های رسانه ای شده اند و اختیار و آزادی آنان در فرآیندی دموکراتیک از ایشان سلب شده است ؛ پس آیا همچنان ، ایشانند که بر خود حکومت می کنند ؟! 
دوم اینکه ، احتمالا ، رعیّت هایی که در جهت تکاملی خویش ، ره به سوی شهروندی می برند ، خطا کارند ، در انتخاب خویش اشتباه کردند و پس از آگاهی ( میوه ی نایاب و حیات بخش ) به اشتباه خویش ، با اشتباهی بزرگتر سعی در جبران فرصت های از دست رفته دارند که در چنین حالتی ، آیا مردم خطا کار را صلاحیت برای حکومت بر خویش ، عقلایی است و یا دموکراسی نوزاد شش ماهه ای نیست که بدون در نظر گرفتن شرایط و جوانب ، سعی در رشد خویش دارد ! آیا دموکراسی قربانی این شتاب زدگی نخواهد شد ؟! 
آیا سر انجام این رویّه ها ی باطل ، به هرج و مرج و فروپاشی نظم اجتماعی مختوم نخواهد شد ؟!
صرف نظر از اینکه آیا جناب مرسی صلاحیت سکّان داری کشتی طوفان زده ی دیار مصر را داشت یا نه ، آیا این نحوه ی خلع او از قدرت ، فصل الخطابیِ قانون را خدشه دار نمی کند ؟! و یا قانون دیگر ظرفیت زیاده خواهی یا حق طلبی انسان را ندارد ؟! 
همانند نمونه های دیگری که در این سالها بوقوع پیوست ... 
تصور من این است که در تحولات اخیر زندگی اجتماعی ، نشانه هایی از ناکارآمدی دموکراسی بواسطه ی سهم خواهی ها و تفسیر به رای های داعیه داران آن ، به چشم می خورد ... 
دموکراسی نیز ره به دیکتاتوری می برد و زمینه های نابودی خویش را فراهم می کند ؟! 
باید به یاد داشته باشیم که دموکراسی نیز همانند انواع دیگر حکومت ها ، بسان یک رمان می ماند ، همانند یک داستان و شبیه یک فیلم ؛ نمایشی که تهیه کننده می خواهد ، گارگردان می خواهد ، نقش می خواهد ، هنرپیشه می خواهد ، مخاطب می خواهد ، زمان می خواهد ، مطالعات زمینه ای نیاز دارد و از همه مهمتر بودجه و امکانات زیر ساختی می خواهد ... 
فیلمی که برای دقایقی روح آدمی را ارضاء می کند و تندباد حوادث جز نام و خاطره و درس ، چیزی از آن بر جای نخواهد گذاشت !!!
مگر نه این است که نمایش ها زمان پایان دارند ! 
باید بدانیم که در زمانه ای که حق کپی رایت را محترم نمی شمارند و آمار تجاوز به حقوق معنوی همانند آمار تجاوز به سایر حقوق انسانی رو به تزاید است ، دموکراسی ، یک اثر بی کیفیت نیست که بتوان براحتی بوسیله ی کپی های پی در پی و بی قاعده ، از مواهب آن بهره مند شد ! آن هم دموکراسی که در درون خود با پارادوکسی طاقت فرسا دست و پنجه نرم می کند !
برنامه ریزان همان رستورانی که دموکراسی طبخ می کند باید متوجّه باشند که همه جا ، هدف وسیله را توجیه نمی کند و تحقق دموکراسی بوسیله ی دیکتاتوری موزیانه و تسخیر ذهن آدمیزاده ، پیامدهای غیر قابل جبرانی را در پی خواهد داشت !
آنان باید متوجّه باشند که قانون طبیعت است برآمدن خورشید صبحگاهی از سمت مشرق و هیچگاه خورشید از مغرب زمین طلوع نخواهد کرد و خورشید های بدلی جای خورشید حقیقت را پُر نخواهند کرد !
آنان ، در این زمان باید بدانند که جهان به قوّت خالق خویش باقیست و به این سرعت برای تولد جهان مادّی دیگر ، به پایان نخواهد رسید و این دمدمی مزاجی ها ی اقلیمی چیزی جز تدابیری برای حفظ توازن طبیعت نیست و جهان تا موعد فنا ، همچنان باقیست ! 
آنان باید متوجّه باشند که سرانجام این فیلمنامه نویسی های تکراری ، طرد نمایش از سوی مخاطبان است و پیامدی جز هرج و مرج و نزاع منطقه ای و بین المللی را در پی نخواهد داشت ! 
آنان باید متوجّه عواقب این دیکتاتوری منافقانه ی خویش باشند ! 
جناب فوکویاما که پایان تاریخ را در پیروزی دموکراسی می داند و رای خویش را به نفع تکامل ایدئولوژیک نوع بشر با تولد دموکراسی صادر می کند باید بداند که دموکراسی غربی بمثابه ی شکل نهایی حکومت بشری تداوم نخواهد یافت . این دموکراسی مختوم به دیکتاتوریست و فروپاشی غیر منتظره در انتظار اوست ! 
با تحولات اخیر نظام اجتماعی ، دموکراسی معیوب دیگر توانایی آن را ندارد که اثبات کند بهترین نظام سیاسیست بلکه نسخه ای مسکّن بدلیل ناچاری بشریست ! 
آنان باید بدانند که حیلت های اخیرشان در فرصت طلبی از نا آگاهی حاکمان و مردمان اینروزهای ایران زمین و پر و بال دادن به مدّعیان دروغگو و معطر کردن فضای زندگی تشیع به تجمّلات و سرگرمی های مادّی و فساد هر گز نخواهد نتوانست دو بال پرواز تشیّع را قطع کند ! 
تشیع به مثابه ی پرنده ای جان سخت می ماند که تند باد حوادث بر کوله بار تجربه ی او می افزاید ، آب دیده تر می شود ، زنگارهای خویش را می زداید و سیقل می یابد ! پرنده ای که توان پرواز در شب را دارد ، به دام انداختنش دشوار است ! 
من با تمام وجود خویش احساس کردم ، دستی ورای دست ها را که حفاظت می کند تداوم آئین خویش را و هدایت می کند انسان به ما هو انسان را به سمت سعادت ! سعادتی که در انتظار آدمیزاده ی ناسپاس و فزونی خواه است ! 
برنامه ریزان این روزهای عرصه ی بین الملل باید بدانند که آنان نیز مهره های دستی ورای دست ها هستند که انسان را در جهت تکاملیش به سوی سعادت رهنمون می سازد ! 
شاید بزودی ، و در ادامه ی مسیر تکاملی انسان ، پس از حکومت مردم و حکومت ساحرانه ی رسانه ها و حکومت دیکتاتوری اقلیت قدرتمند ، آفتابی از سمت مشرق برون آید و نسل های پایانی حیات شاهد حکومت آگاهی و انسانیت باشند ... حکومتی مبتنی بر تدبیر آفریننده ی بشریّت ! همان خالقی که از معایب و مزایای ما بیش از خودمان با خبر است !
نوعی رجعت به گذشته ؛ نوعی حکومت اشتراکی ، نوعی از انهدام حکومت و سازمانیافتگی هرج و مرج ؛ و یا تدبیری تازه !
شگفتا در این سی ثانیه ی پایانی حیات ، بی شماری تحوّلات انسان را ! 
شاید وقت آن رسیده است که در معنا و مفهوم زمان و قوانین وضع شده بر آن نیز تجدید نظر کرد ... شاید ! 
دموکراسی ، باید بداند که وسیله است و هدف نیست . 
نظام سرمایه داری باید بداند که مهره ای در جهت تکامل اجتماع انسانی به سمت سعادت ، بیش نیست و تاریخ مصرف دارد ! 
احساس می کنم به پایان عصر دموکراسی به دلیل تحریف دموکراسی ، نزدیک می شویم ... 
دموکراسی ، اگر می خواهد این پایان دردناک را به تاخیر اندازد باید اندیشه کند چاره ای را در جهت اصلاح معایب خویش و زدودن زنگارهایی را که روانش را تسخیر نموده است ! 
دموکراسی اینروزهای انسان زیاده طلب ، برای ماندگاری ، نیاز به ریاضت دارد و به مجازاتی سهمگین نیازمند است ، مجازاتی که طنین آن از تغییرات اینروزهای سکونت گاه خوش آب و علف به گوش می رسد ! 
آیا دموکراسی خواهد ماند و آیا دموکراسی توان زایمان فرزندی سنگین وزن را دارد ، آیا این سزارین به مرگ مادر و نقص فرزند ختم نخواهد شد ، آیا در حال نزدیکی به پایان عصر دموکراسی نیستیم و آیا نباید تابوتی برای این مادر و فرزند آماده کرد ؟! 
تحولات آتی جهان اجتماعی ، پاسخگوی این ابهامات فراوان خواهند بود ! آن چیزی که نیازمند توجّه است ، این است که باید بدانیم که تک تک ما مدیون تاریخ هستیم و امروز وظیفه ای سنگین بر دوش ما نهاده شده است ! 
آیا با این همه ادّعا ، توانایی به سرانجام رساندن آنرا داریم ؟!!!

من ، مثل همیشه ، به آینده ای که انتظار انسان را می کشد ، امید فراوان دارم !

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۱۴
مصطفی امینی

دشوار ترین شرایط و لحظات، برای آدمی، زمانی است که او، در مقام ضعف، پنهانی، قرار و عهد ناشیانه ای با آدم دیگر که در مقام غلبه است، بندد . 
پیش بینی عاقبت کار، آسان است . 
آن قرار و عهد، می شود برگ برنده ای در دستان فردی که قویست. 
و چنین، اهرم فشاری می شود برای فردی که در مقام ضعف است . 
و اینگونه 
فردی که در مقام غلبه است
مدام
خواسته های بیجا و زیاده خواهانه اش را گسترش می دهد 
و در مقابل 
شرط مسکوت گذاشتن آن قرار ناشیانه را می گذارد 
چون فرد مغلوب، خواست های غالب را بپذیرد، ذلت است و چون نپذیرد، پای آبرو در جمع خانواده مطرح است. 
و چنین است عهدی که بنای رفع حاجت داشت، می شود بلای جان آدمیزاده. 
چه بگویم ... 
ای کاش، افراد، قبل از هر قرار و عهدی، آنرا با خانواده ی خود نیز در میان بگذارند. 
توکّل بر خدا، اتّکای به نزدیکان و امید به خانواده، پناه آدمیست در شرایط اضطرار . 
و اینگونه است که گفته اند: 
مردم دار باشید و مردم دار باشید و مردم دار ... 
و نه دار مردم

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۴۸
مصطفی امینی

برخی بازی ها، نتیجه اش، چقدر تلخ است برای آدمی ؛ 
اصلا حال ناخوشی پیدا می کنم موعد مشاهدت این بازی ها ... 
حکایت حادثه ی پیش آمده برای این سربازهای وطن نیز، از همین نوع است. 

یک گروه کوچک که اصلا توان نظامیش قابل مقایسه با حتی یک تیپ نظامی ما هم نیست، ببینید چطور، اعصاب و روان ما اهالی این دیار را، چندیست به خود مشغول داشته است. 
و شگفتا که چه مانور قهرمانانه ای هم می دهد برای خودش ... 

ماجرا اینجا دردآور تر می شود که چنانچه تبادلی صورت پذیرد، علاوه بر حریص تر شدن آنها، هیبت یگان های نظامی ما نیز فرو خواهد ریخت و خسارت فراوانی به تسلط روانی چتر امنیتی کشور خواهد زد. 
و چنانچه تبادلی صورت نپذیرد، شهادت آن سربازها، مسئله ای نیست که بشود به راحتی فیصله داد وسرپوش گذاشت و کش نداد. 
هزینه فایده هم که کنی، باز، شاهد توازن منطقی این معاملت نخواهی بود 

امیدوارم راه سوم، تسکین درد این جدال باشد...

چه بگویم از درد... 
دعا کنیم دستگاه دیپلماسی و کادرهای امنیتی، این مسئله را به نحوی که صلاح است، حل کنند چنانچه امکان پذیر است ... 

بیش از هر مسئله ی دیگری، طولانی شدن زمان این حادثه، برای ما، خسارت آفرین است و بحران ساز 
چه اینکه، آن گروه، با این ترفند، مانور تبلیغاتی چربی برای خود به راه انداخته است و امنیت روانی دیگر سربازان وطن را در مرزها، مختل تر ساخته است و خانواده های این عزیزان را در شرایط انتظار و اضطراب محصور . 

تا یادم نرفته، بهتر است این را هم بگویم که نباید فرماندهان نظامی مربوطه، از بار مسئولیت پدیدآیی این حادثه، شانه خالی کنند. 
حتما، دادگاه نظامی، باید سهل انگاری ایشان را در شرایط و نحوه ی استقرار این عزیزان سرباز، بررسی کند ! 

خدایا! 
خود، حال ما بهتر می دانی 
شرایط ما را می بینی 
و به کِرده ی ما اشراف داری 

کریما! 
نمی دانم آخِر چرا 
برخی ها که دم از اقتدار می زنند 
اینگونه به درماندگی می افتند
حکایت کارهای تو ، حرف ها دارد ... 

رحیما! 
خود سبب ساز و چاره ای بنما 
که حال سربازان وطن خوب نیست 
و دست زمامداران ظاهرا کوتاه .

پناه بی پناهی ما، تنها تویی
آمین .

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۳۶
مصطفی امینی

اگر چه آهسته آهسته داریم به فصل بهار نزدیک می شویم اما ... 
اما هنوز هم هوا زمستانی است ... 
کارشناسان خبر از تغییرات اقلیمی کره ی زمین می دهند ... 
نکند سهم ما از فصل ها پس از تغییرات ، پائیز و زمستان باشد ... 
خدا به خیر کند ... آنچه را که در پیش روست ... 
آخِر ، ایران بانو سرزمین چهار فصل بوده است هزاره های پیش ...

۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۰۸
مصطفی امینی